تجارت

علي حاتمي، مردي كه سينما را روايت كرد

شب گذشته چهارصد و هشتاد و پنجمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران با عنوان روز علی حاتمی و با نمایش فیلم خلیفه و اعرابی، از مجموعه داستان‌های مولوی تولید شده در سال ۱۳۵۲ ساخته این فیلمساز فقید، در سالن ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

ناظم نیوز: بعد از نمايش فيلم مذكور، حميد نعمت‌الله نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان سینما به عنوان اولين سخنران روي سن رفت و درباره زنده‌یاد علی حاتمی گفت: وقتی فیلم قاتل و وحشی، را می‌ساختم عمیقا این احساس را داشتم که مسیری که در حال طی کردنش هستم، در سنت سینمای ما پیش از این تجربه نشده است و این یک بی‌تکیه گاهی جدی به من می‌داد. اینکه فیلم ما در سنت‌هایمان ریشه داشته باشد و قبلا کسانی راهش را آغاز کرده باشند بسیار مهم است. اگرچه نمونه‌های خارجی زیادی برای قاتل و وحشی در اختیار داشتم، اما سنت ایرانی نداشت و اینجا فهمیدم که علی حاتمی برای ساخت فیلم‌هایش چقدر تنها بوده است و سنت فیلمسازی او نه تنها در سینمای ایران که در سینمای دنیا نیز بی‌سابقه است. اهمیت موضوع برای فیلمسازی او در سینمای ایران نه تنها در سوژه فیلم‌هایش و منابع آن مثل ادبیات و تاریخ نظیر عماد الکتاب، کمال الملک و ستارخان و…، نه فقط در صحنه و آکسسوار و لباس و نه تنها در دیالوگ‌نویسی که صنایع ادبی به کمال در آن دیده می‌شود بلکه در شیوه فیلمنامه نویسی که اگرچه ما اصول آن را از غربی‌ها یاد می‌گیریم (از ساختار سه پرده‌ای تا گره‌افکنی و گره‌گشایی و نقاط عطف و …)، اما شیوه روایت او ربطی به این منابع ندارد. علی حاتمی خودش این شیوه‌ها را ابداع کرده است و شگفت‌انگیز زمانی است که او در عناصر و فنون کارگردانی برای مثال در دکوپاژ و میزانسن و اندازه نما و رفتار دوربین با سوژه و میزانسن متکی به خود بوده و آداب خاص خود را داشته است. او در آثار متاخر خود منحصر به فرد است و کارهایش سابقه‌ای در غرب نداشته و در ایران هم همینطور است. آثار این فیلمساز متاع نویی برای همه دنیاست. موقعیت او در سینمای ایران شاید شبیه موقعیت یاسوجیرو اوزو در ژاپن است که جای دوربینش را متناسب با فرهنگ ژاپنی تعیین می‌کرده است. تنها تفاوت ما این است که ژاپنی‌ها اوزو را به سینمای دنیا شناساندند اما ما نه. علی حاتمی جزو گنجینه‌های هنری، ادبی و فرهنگی ایرانی نظیر شعر، موسیقی و ادبیات ایرانی است و بیش از همه احوال شخصی او سوته‌دلی آشنا برای ما و دلشده‌ای است که جایش برای همیشه خالی می‌ماند. امروز فیلمسازی درباره قاجار سخت نیست زیرا فیلمسازانی که در این باره فیلم می‌سازند، جا پای جای پای او می‌گذارند.
در ادامه این مراسم ویدئویی از آیین بزرگداشت علی حاتمی در سینماتک خانه هنرمندان ایران که در سال ۱۳۸۰ برگزار شده بود، پخش شد. در اين ويديو زنده‌یاد جمشید مشایخی درباره علی حاتمی گفته بود: من اوایل دهه ۴۰ با مرحوم حاتمی آشنا شدم. زمانی که نمایشنامه می‌نوشت و نمایشنامه‌هایش مورد قبول واقع نمی‌شد. من طبق عادت با آنها که سن کمتری از من داشتند درد دل می‌کردم. بعدها از من دعوت به همکاری در یک فیلم کردند که آن فیلم ساخته نشد. در ادامه توسط ایشان برای فیلم «طوقی» دعوت به همکاری شدم که به دلیل عدم توافق با تهیه‌کننده، این همکاری میسر نشد تا این که سلطان صاحبقران را شروع کردیم. علی حاتمی هیچوقت به جای بازیگرش بازی نمی‌کرد بلکه با او درباره کاراکتر گفت‌گو و افراد را برای نقش‌ها درست انتخاب می‌کرد و برعکس برخی از افراد که سینما و تئاتر را کار گروهی نمی‌دانند، او نظرات بقیه را می‌شنید و می‌پذیرفت. یادم است یک بار در نبود علی حاتمی چند کلوزآپ در هزاردستان از من گرفته شد. وقتی او برگشت گفت آنها را دوباره بگیریم زیرا تا وقتی من نباشم جمشید نمی‌تواند بازی کند و دوباره آنها را فیلمبرداری کرد. همچنین در پروژه کمال‌الملک که هزینه‌اش زیاد شده بود نمی‌خواست کار را در بخش‌های آخر ادامه دهد و من گفتم اگر این بخش‌ها گرفته نشود، کار کامل نیست. او پذیرفت و ادامه داد و این برخوردها نشان از بزرگی او دارد.
زنده‌یاد داوود رشیدی نیز در این ویدئو درباره علی حاتمی گفته بود: جمشید مشایخی به 2 خصیصه بارز علی حاتمی اشاره کرد. اینکه او به نظرات همه گوش و به هنر‌پیشه‌ها اهمیت می‌داد و تلاش می‌کرد تا آنها در شرایط ایده‌آلی باشند. دوستی من با علی حاتمی بیشتر خانوادگی بود و بالغ بر ۳۰ سال قدمت داشت او جزو شاگردان من بود و همیشه جزو اولین کسانی بود که سرکلاس کاری برای ارائه داشت. وقتی از سفر انگلیس برمی‌گشت و بیماری‌اش را معالجه کرده بود، پیام داد که به کسی نگویم کی برمی‌گردد و خواست من و همسرم به دنبالش برویم. همیشه روزهای عاشورا نذر می‌داد اما چون نمی‌خواست دیگران در این روز او را رنجور ببینند از ما خواست به کلاردشت برویم و 10 روز در تنهایی‌مان خلوت کردیم و فردین هم به ما سر زد و کنار هم بودیم. آنجا دیدم و حس کردم که حالش خوب نیست اما او زیرک بود و هیچوقت نام سرطان را بر بیماری خود نگذاشت و مشتاقانه به کارش ادامه می‌داد. روز فوت او در پاریس بودم و این از غمگین‌ترین روزهای زندگی‌ام بود.
زنده‌یاد عزت‌الله انتظامی نیز درباره مرحوم حاتمی در این ویدئو عنوان کرده بود: یکی از ویژگی‌های باارزش علی حاتمی اعتقادات مذهبی درونی‌اش بود که به آن تظاهر نمی‌کرد. در شروع کارهایش همیشه به خدا توکل می‌کرد. در شروع هزاردستان از هنرمندان تئاتری روحوضی که شرایط کاری خوبی در آن زمان نداشتند، دعوت به کار کرد. آنها از صبح سرکار حاضر و گریم می‌شدند و گاهی بیکار می‌ماندند. او این کار را می‌کرد تا آنها دستمزد بگیرند. در هنگام ساخت فیلم تختی برای علی حاتمی خانه‌ای گرفته بودند و ما همیشه آماده بودیم تا او سرکار بیاید و پلان‌ها را بگیرد. او هیچ‌وقت سناریو به هنرپیشه‌ها نمی‌داد و دیالوگ‌ها را صبح روز فیلمبرداری در اختیارشان می‌گذاشت. یک روز در شهرک سینمایی در چند متری من ایستاده بود، به من نگاه و اشاره کرد جلو بروم. گفت پیراهن‌های زمان قصه یقه‌اش دکمه فلزی داشته و باید دکمه پیراهنم تغییر کند و من تعجب کردم از دقتی که او داشت و از فاصله‌ای دور این نکته ظریف را تشخیص داد. او خصوصیات اخلاقی خاصی داشت و به خیلی‌ها کمک می‌کرد. در لحظه خلق می‌کرد و دست بازیگر را باز می گذاشت. در حاجی واشنگتن، مشکل مالی داشتیم و گاهی پول از تهران نمی‌آمد و شرایط سختی را سپری می‌کردم. من بسیاری از مواقع گرسنه می‌ماندم و ناگهان علی حاتمی یکی دو روزی نبود. از طرفی نمی‌خواستم او را تنها بگذارم زیرا پروژه نیمه کاره می‌ماند. اما با همه این سختی‌ها در اولین شبی که این فیلم نمایش داده شد همه این سختی‌ها از بین رفت و علی حاتمی راهنمایی‌هایش همیشه درست و حسابی بود. خوب به خاطر دارم در روزهای آخر زندگی‌اش وقتی یک شب به سختی دکتر روحانی اجازه داد به دیدنش بروم، در تاریکی خانه‌اش دیدم آنجا از جمعیت قیامت شده است و زیبایی صبح سحر و عظمت تشییع پیکر او را هم دیدم. علی حاتمی کارگردانی بود که نثرش را هیچکس نداشت و می‌گفت هنر‌پیشه باید وقتی حرف می‌زند جواهر از دهانش بریزد.
محمدعلی کشاورز نیز مهمان دیگر این برنامه در سال ۱۳۸۰ بود که درباره علی حاتمی در ویدئوی آرشیوی آن گفته بود: علی حاتمی قبل از فیلمساز بودن یک نمایشنامه‌نویس است. من و او همکلاس بودیم اما علی سال سوم دانشگاه به تلویزیون رفت. آثار او برای همیشه جاودانه خواهد بود. او زنده است و شاید روزی جوانی پیدا شود و دنباله کار او را بگیرد. طنز آثار او نیز بسیار جذاب است؛ استفاده از دیالو‌گ‌های شاعرانه و داستا‌ن‌های قدیمی و روانشناسی بازیگرانش از خصوصیات کار او بود. علی طوری درباره کاراکتر صحبت می‌کرد که هنرپیشه کاملا در جریان کار قرار می‌گرفت. علی سر صحنه نوشته نداشت اما خلاق بود و آبشاری پیوسته در جریان بود. سرشار از استعداد بود اما عده‌ای که نمی‌خواستند کارش را بکند او را به خطا بردند اما آمدن زری خوشکام‌ به زندگی‌اش تاثیر مثبتی بر او داشت. از علی حاتمی آثار جاودانه‌ای در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است.
در بخش ديگري از اين ويديو فخری خوروش درباره این فیلمساز فقید عنوان کرده بود: من در سال ۱۳۵۵ در تئاتری به کارگردانی داوود رشیدی بازی می‌کردم که هنوز علی حاتمی را ندیده بودم. او به تماشای نمایش ما آمد و بعد از اجرا از بازی من تعریف کرد. اگرچه ارتباط زیادی با او نداشتم اما باید بگویم که علی حاتمی نثر نداشت و همه نثرهایش شعر و شاعری بود. او و ناصر تقوایی اگرچه تفاوت‌های زیادی با هم در کارهایشان دارند، اما در یک نکته شبیه هستند. اینکه بازیگرانی با نقش‌های کوچک در داستان‌هایشان دیده می‌شوند. آن‌ها برای حتی نقشی دو دقیقه‌ای بسیار انتخاب‌های نزدیکی دارند و هر نقشی برای آنها در هنگام فیلمبرداری رول اول است.
در ادامه مراسم احترام برومند، همسر زنده‌یاد داوود رشیدی روی سن رفته و درباره علی حاتمی بیان کرد: در ابتدا از خانه هنرمندان ایران سپاسگزارم جای لیلا حاتمی عزیز هم بین ما خالی است من از سال ۴۸ علی حاتمی را می‌شناختم و وقتی امروز دوباره فیلم خلیفه و اعرابی، را دیدم یاد لحظاتی که او این اثر را تولید می‌کرد، افتادم. یادم است یک شب به منزل ما آمد تا نمایشنامه «حسن کچل» را بخوانند و داوود این نمایشنامه را در سنگلج اجرا کند. این نمایشنامه طولانی بود و من در میانه آن چرت می‌زدم. او به من گفت بیدار شو چون دیگر این لحظه‌ها برایت تکرار نمی‌شود و بعدها شب‌های زیادی این نمایشنامه خوانی‌ها تکرار و دوستی خانوادگی ما نیز بیشتر شد. یک شب ما به استودیویی برای دیدن فیلم مولانا رفتیم. آن روزها این آثار برایمان چقدر ساده به نظر می‌رسید اما حالا می‌بینم چقدر این فیلم‌ها تکرار نشدنی و پیچیده هستند. باید از مسئولان وقت تلویزیون تشکر کرد که اجازه دادند داستان‌های مولوی و آثاری شبیه به آن ساخته شود و متاسفم از اینکه علی حاتمی را زود از دست دادیم. او در ذهنش صدها قصه داشت که فرصت نکرد آنها را به فیلم تبدیل کند. روح همه رفتگان شاد.
در ادامه بخش دیگری از ویدئوی نکوداشت علی حاتمی در سینماتک خانه هنرمندان ایران در سال ۱۳۸۰ پخش شد. اکبر عبدی در این ويديو عنوان کرده بود: آشنایی من با علی حاتمی در سال ۵۸ به واسطه یک تئاتر شروع شد که آقای جمشید مشایخی به تماشایش نشستند و واسطه این آشنایی شدند. ایشان تئاتر ما را دیدند و من را به کاخ گلستان دعوت کردند و به زنده‌یاد حاتمی گفته بودند احمدشاه ‌را پیدا کردم. شاید به دلیل اینکه علی حاتمی حرف‌های نیشداری در آثارش می‌زد هیچوقت در جشنواره‌های دولتی مطرح نشد اما هنوز هم سینمایی‌ها، شهرک سینمایی را به نام شهرک علی حاتمی می‌شناسند. علی بازیگرانش را مثل خانواده‌اش دوست داشت و تا زمانی که به این احساس خوب نسبت به آنها نمی‌رسید امکان نداشت بتواند کاری را شروع کند. روی سناریوهایش قفل می‌زد. علی حاتمی فرد بزرگی بود و جایش در سینمای ایران بسیار خالی است؛ به ویژه وقتی آثار او پخش می‌شود‌، همه مخاطبان این خلا را احساس می‌کنند. نقش احمدشاه از کمال‌الملک حذف شد تا اینکه بعدها در مادر و دلشدگان همکاری کردیم و همسر من در مقطعی درگیر بیماری بود که همزمان با علی حاتمی در بیمارستان بستری بود. یادم است روزهای تلخی داشتم اما علی حاتمی مدام نگران قرارداد بستن من با هدایت فیلم بود. قرار بود من نقش یکی از مریدان تختی را در این فیلم بازی کنم و او در همان در بستر بیماری نقش را برایم تعریف می‌کرد.
در ادامه ویدئویی قدیمی از صحبت‌های علی حاتمی پخش شد. درباره فیلمی ۱۰۰ دقیقه‌ای و ۳۵ میلی متری و نگاتیو و با هدف مخاطبان جوان با نام سوره مریم که قصد ساختش را داشت. او در این ویدئو به ضرورت‌های تولید این اثر اشاره کرده و گفته بود: همیشه حضور یک مدیرتولید درجه یک ایرانی مرتبط با آن کشور برای فیلمسازی در خارج از ایران نیاز است. این که او هم فرد معتبری باشد و هم کارش را بلد باشد اهمیت زیادی دارد. موضوع حضرت مسیح شاید در فیلم سوره مریم، تازه جلوه کند اما بی‌سابقه هم نیست. اساسا در تاریخ سینما فیلم‌های زیادی درباره مذهب وجود دارد و برخی از آنها فیلم‌هایی هستند که با هدف بازاری ساخته شده‌اند و فیلم‌های بزرگی هستند. زیرا وقتی بشر خواسته به خدا فکر کند به بزرگی فکر کرده است. به ویژه درباره حضرت مسیح فیلم‌های زیادی ساخته شده است که اگر ما نگاه تهیه کنندگی به منظور عرضه و تقاضا در نظر بگیریم در فاصله یک نسل حداقل یک فیلم درباره حضرت مسیح ساخته شده است تا نسل جدیدی به دیدن این اثر بروند و مناسب شرایط آن دوران باشد. در اولین فیلم‌های حضرت مسیح چهره او را نشان نمی‌دهند اما به مرور این تصویر دیده می‌شود و حتی طنازی در آثار هم دیده می‌شود. علاوه بر این، این فیلم‌ها با نگا‌ه‌های مختلفی ساخته شده است و اگر هنرمند بزرگی هم آن را بسازد خود به خود با اثری عظیم و مهم هم مواجه هستیم. دین اسلام نگاه محترمانه‌ای به مسیحیت دارد. چنانچه اولین مسلمانان بر اساس تصاویر و گفته‌ها و روایات نزد نجاشی که یک امپراتور مسیحی است، می‌روند و از صحبت‌های قرآن درباره مسیحیت می‌گویند. ما می‌خواهیم از منظر تازه‌ای این موضوع را مطرح کنیم. زمان زیادی از ساخت فیلم قبلی درباره حضرت مسیح گذشته است. به نظر می‌رسد چهره اسلام حتی در فیلم محمد رسول الله(ص) مصطفی عقاد هم بر اساس تزکیه نفس نیست و این فیلم صحنه‌های شمشیر زدن و خون دارد که این تصویر را در نهایت از اسلام برای مخاطب باقی می‌گذارد. من به عنوان یک مسلمان چنین تاثیری از این فیلم می‌گیرم.
ضمن این که از نظر فنی نیز گروه دسته چندمی نسبت به فیلم لورنس عربستان در این کار به خدمت گرفته شده‌اند. بنابراین ما می‌خواهیم با اسم سوره مریم که تبرکی هم است و جزو اسامی ایرانی است، نگاه شاعرانه‌ای از منظر اسلام به مسیحیت داشته باشیم؛ چنانچه نگاه قرآن کریم نیز به این موضوع لطیف است. بیشتر با حس و حال و زبان شاعرانه قرار است به موضوع مسیحیت رجوع کنیم. در ادبیات ما نیز بسیاری از شاعران چنین رویکردی را در پیش گرفته‌اند. خیلی از احادیث و آیات قرآنی را آ‌ن‌ها در کلام و شعر به کار گرفته‌اند. در مثنوی نیز ما این نگاه خاضعانه را به کار گرفتیم و تجربه امکانات نمایشی در یک اثر ادبی را لحاظ کردیم و عکس‌العمل تماشاگر در برابر این رویکرد در این صورت پذیرفتی‌تر می‌شود.
با تجربیاتی که در طور این سا‌ل‌ها شده است به نظرم این کار موفق خواهد بود. رمان در تاریخ بسیار مورد استفاده سینما قرار گرفته است و برای مثال دکتر ژیواگو از جمله موفق‌ترین آثار برگرفته از رما‌ن‌هاست اما عمدتا این آثار اقتباسی از رمان‌ها موفق نمی‌شوند زیرا جوهر آن کار برای رمان فکر و نوشته شده است و اگر از پایه و اساس برای سینما نوشته می‌شد یعنی با مدیوم سینما تطابق داشت موفق‌تر بود. اگرچه باز هم می‌توان نمونه‌های موفقی مثل پازولینی در «انجیل به روایت متی» را نام برد که البته آن هم انجیل را مبنای کار قرار داده است اما با دیدی آزاد و شاعرانه کار کرده است.
قصص قرآن نیز جنبه رمانی ندارد و ما می‌توانیم آن را در سینما روایت کنیم. در واقع داریم کاری نو می‌سازیم و اندیشه‌ای را می‌گیریم و این مضامین در اثری بکر و تازه و بدیع که با بهره‌گیری از خواص قصه‌پردازی قرآن است، در مدیوم سینمایی مطرح می‌کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا