داوریها، شناختشناسی و نظام نوریِ فلسفه اشراق
سازمان سمت چاپ دوم کتاب «فلسفه اشراق؛ داوریها، شناخت شناسی و نظام نوری» اثر محمد ذبیحی را منتشر کرد.
به گزارش ناظم نیوز، چاپ دوم کتاب «فلسفه اشراق؛ داوریها، شناخت شناسی و نظام نوری» اثر محمد ذبیحی از سوی سازمان سمت با تغییراتی نسبت به چاپ اول، در ۳۶۱ صفحه و شمارگان ۲۰۰ نسخه و قیمت ۵۸ هزار تومان منتشر شد.
«فلسفه اشراق؛ داوریها، شناختشناسی و نظام نوری» تبیین مبانی اساسی نظام فلسفه اشراق است که میتواند در دوره دکتری فلسفه غرب، دوره دکتری فلسفه تطبیقی، دوره کارشناسی ارشد فلسفه غرب و دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی به عنوان یکی از منابع اصلی درس فلسفه اشراق استفاده شود. علاوه بر جامعه دانشگاهی، دیگر علاقهمندان به فلسفه اسلامی نیز میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند.
نویسنده در ابتدای این اثرآورده است: «(در این کتاب) سخن از درستی یا نادرستی آراء تأثیرگذار شیخ اشراق نیست، بلکه مقصود تأکید و اذعان به این واقعیت است که فلسفه اشراقی، دو نظام سترگ فلسفی قبل و بعد از خود را با چالش و رویش روبهرو ساخته است، با اعتراف به این حقیقت این پرسش رخ مینماید که آیا نظام فلسفی با این اهمیت که حلقه اتصال فلسفه مشائی و صدرایی به شمار میآید و تأثیرات سلبی و ایجابی بر دو دستگاه فلسفی داشته، آنچنان که سزاوار آن است، گزارش، تحلیل و شناخت درستی از آن به جوامع علمی و فلسفی عرضه شده است یا نه؟ اینکه در مباحث رایج فلسفی گفته، شنیده و نوشته میشود که شیخ اشراق طرفدار اصالت ماهیت، تشکیک در ماهیت، منکر هیولی و… است، آیا آراء وی، بدون هیچ اما و اگر این چنین است، به بیان روشنتر در خصوص آرائی که هریک از آنها تقابل جدی با فلسفه مشائی و متعالیه دارند تا چه اندازه ارزیابی دقیقی با استناد به عبارات و کلمات شیخ اشراق انجام گرفته است؟»
ذبیحی در جایی دیگر هدف از نگارش این کتاب را چنین توصیف میکند: «به هر روی به نظر میرسد با بازخوانی جدی و کنار هم قراردادن عبارات و جملات شیخ اشراق میتوان افقهای تازهای در عرصه مسائل فلسفی مورد نزاع گشود و شاید بتوان ادعا کرد که در صورت تحقیقات گسترده و بررسی همه اطراف مسائل مورد نزاع بتوان برای بسیاری از مجادلات پردامنه و گهگاه کمفایده به نقاطی مشترک و پایانی وفاق آمیز دست یافت.»
نویسنده در ادامه در پیشگفتار بعد از تعاریفی که از فلسفه ارائه میکند به بحث فلسفه اسلامی میپردازد و مینویسد: «در مقابل دیدگاه ارائه شده درباره شناخت فلسفی، طرفداران ایدهای که فلسفه را همراه با پسوند اسلامی میدانند بر این باورند که مقصود از عقل به عنوان یکی از منابع شناخت، عقل بسیط نیست بلکه در عقل، معنایی ارزشی و شهودی اشراب شده است «در حقیقت ما یک عقل بسیط داریم و یک عقل منور به نور شهود، حکمت اشراق میگوید: درست است که ما استدلال عقلی میکنیم ولی استدلال عقلی باید با عقلی صورت پذیرد که منور است به نور شهود، یعنی صاحب این عقل باید مراتب شهود حقایق هستی را تا یک حد نصابی پشت سر گذاشته باشد و چیزهایی را از آن عالم دیده و شهود کرده باشد.»
او در ادامه نیز آورده است: «پیامد طبیعی توسعه در منابع شناخت و تفاوت گذاری ارزشی بین شناخت عقلی حصولی و شناخت وجودی وصولی به طور اجتناب ناپذیر، توسعه در غایت فلسفه را در پی دارد، غایت در فلسفه بدون پسوند، تنها کشف واقعیات خردپذیر است یعنی اموری که عقل نسبت به رد و قبول آن توانایی دارد، اما غایت در فلسفه مضاف به قید اسلامی با تأثیری که مضاف از مضاف الیه میپذیرد، اثبات واقعیات خردپذیر و واقعیات خردگریز است، به عنوان مثال، معاد جسمانی که عقل بحثی بشری توان رد و اثبات آن را ندارد در فلسفه اسلامی شخص مستدل، با سود جستن از کشف و شهود و نقل صریح و مسلم، واقعیاتی را که ورای طور عقل عادی بسیط است اثبات میکند.
بر اساس آنچه گفته شد بین این نوع نگاه به فلسفه با آنچه در تعریف مشهور از فلسفه ارائه شده تفاوت بسیار است، در فلسفه منبع و روش شناخت، عقلی است آن هم به میزان توان بشری، ولی در فلسفه اسلامی منابع شناخت عقل، وحی و کشف و شهود است، عامل شناسا در تعریف فلسفه بدون قید جز حقیقت انسان به عنوان یک موجود اندیشمند چیز دیگری نیست لیکن در فلسفه اسلامی مقصود انسانی است که در پرتو آموزههای دینی، عقل او منور به نور شهود و نفس وی ملهم به الهام قدسی شده باشد و قادر بر دریافتهایی فراتر از عقل عادی بسیط است.»
در جایی دیگر تاکید میکند: «این ادعا سخنی درست و تا حدودی خدشه ناپذیر است که هیچ اندیشهای برکنار از موقعیتهای محیطی، فکری و پیرامونی خود نیست و رهایی اندیشهها از ایدهها و الزامات پرشمار درونی و بیرونی امری به غایت دشوار است، لیکن بسیار روشن است که از پذیرش صددرصدی این بیان، لازم میآید که دیدگاه ارائه شده نیز مخدوش گردد، زیرا اگر مقصود این باشد که مطلقاً هیچ فردی و هیچ حکمی، به طور کلی، امکان رهایی از شاکله اصلی خود را ندارد، گفتار یادشده هم چون نظریهای صادر شده از شاکله اصلی است، نمیتوان به درستی و تطابق آن با واقع اعتماد کرد و پیامد پذیرش این سخن این است که انسان در مواجهه با هر شنیده و دیدهای، اخطاری جدی فراروی او قرار گیرد که آنچه میشنود یا میبیند چون آمیزهای از تأثیرات محیطی و الزامات بیرونی است مطابقت آن با واقع محل تردید است.»
در جایی دیگر مینویسد: «هنر فیلسوف که او را از دیگران متمایز میسازد، این است که با همه داشتههای دینی و آموزههای محیطی، در هنگام ارائه قیاس و برهان خود را از قید آنها آزاد کند و مبنای او برای حکم کردن و داوری، عقل قیاسی باشد و نه چیز دیگر و چنانچه عقل او از اصطیاد و رصد کردن قضیهای عاجز شود، به کشف و الهام پناه نمیبرد چون آن را فلسفه ورزی نمیداند و همچنین از قرآن و روایت بدون استدلال عقلی استمداد نمیجوید، چون در این صورت این تعبد است نه تفلسف، بر این اساس فیلسوف واقعی کسی است که هنگام ارائه برهان از موقعیتهای تحمیل شده بر او رها شده باشد.»
کتاب پس از یک مقدمه با عنوان کتاب حاضر و یک پیشگفتار به شیخ اشراق پرداخته و در ادامه درآمدی بر داوریهای حکمتالاشراق را در پی دارد. بعد از این موارد به فصل سوم از گفتار سوم؛ بخش نخست کتاب حکمت الاشراق میرسد و در ادامه پس از ارائه ده داوری به گفتار اول از بخش دوم کتاب حکمتلاشراق که خود شامل مباحث، نظام فلسفی نوری و درآمدی بر اثبات و ذات و صفات است ختم میشود.