براي حقوق زنان شعار ميدهيم ولي عدالتي وجود ندارد!

ناظم نیوز: اين روزها كه سينماها در ركود به سر ميبرند، فيلمهاي هنر و تجربه ميتوانند فرصت كافي براي درخشش داشته باشند چون همواره در اكران گسترده فيلمهاي ديگر گم ميشدند ولي حالا در ركود فيلمهاي سينمايي، آنها ميتوانند خودي نشان دهند. این روزها فیلم سينمايي مراسم تدفین کلاغها، در گروه هنر و تجربه در حال اکران است كه كارگرداني آن را ناصر قهرماني برعهده داشت كه كارگرداني مستعد، تازهكار ولي بسيار كاربلد به شمار ميرود. او علاوه بر اين فيلم، فیلم شب دارکوب را هم ساخته و آماده نمایش دارد. محمود نظرعلیان، ثمین ولیزاده، علی رضاییراد، رها پوررحمتی، سروش تختی، میلاد صالحی، سینا خلیلی و یزدان حسنی نقشآفرینان مراسم تدفین کلاغها هستند. در خلاصه داستان مراسم تدفین کلاغها آمده است: زنی که یکبار میمیرد… زنی که صدبار میمیرد… زنی که هزار بار میمیرد…
ناصر قهرمانی در گفتوگو با دنياي جوانان درباره فیلم مراسم تدفین کلاغها توضیح داد: در واقع من یک فیلم بیزمان و بیمکان ساختهام. نیاز داشتم تا با اتمسفر درست و صحیحی صحنهها را بیارایم. بیشتر فیلمها از یک الگوی مشابه پیروی میکنند. ولی من سعی کردم الگوهای رایج را کنار بگذارم. زمانه نقش مهمی در فیلم من دارد، نه زمان. بنابراین دایره فیلم من باز است و میتوان آن را به هر جهتی سوق داد و هر برداشتی از آن کرد.
این کارگردان همچنین درباره استفاده از موسیقی و علت سیاه و سفید کار کردنش در این فیلم، گفت: در این فیلم یک امضای شخصی دارم. به این دلیل که راه خودم را رفتم. همیشه اینگونه فیلم نمیسازم و شاید تحتتاثیر چیزی قرار گرفتهام که خودم هم نمیدانم. ولی سیاه و سفید کردن پیرامونم با صداهای گوش خراش در فیلم کاملا پیداست. این فیلم را همه نمیتوانند ببیند و هشدارهایی دارد. فرمی رادیکال و جهان شخصی من در این فیلم نمود دارد.
ناصر قهرمانی در پاسخ به این سوال که جنس نگاهش به زن و تفاوت روایتی که از زن در سایر آثار سینمایی دیده میشود، اظهار کرد: اگر فمینیستی به زن در این فیلم نگاه نکنیم فضای ناعادلانهای دارد. برای حقوق زن همیشه شعار میدهیم، اما درباره زنها عدالتی وجود ندارد و این یک مبحث و موضوع جهانی است . انگار زنها همیشه در سکوی دوم و سوم هستند. تصور کنید یک زن اگر ازدواج نکند چه بلایی سرش میآید. اگر سناش به چهل برسد و نتواند ازدواج کند طغیان میکند. این موضوع مورد قبول نیست و اگر شانسی برای تغییر در اختیارش نباشد او به تنهایی در قفسش مینشیند. در حالی که شهر در تاریکی فرو رفته او بلند میشود. زنها موجودات شگفتانگیزی هستند. دنیا را زنها میچرخانند ولی هورایش را مردها میکشند. راه دوری نرویم همین الان که انتخابات ریاست جمهوری را در پیش داریم کاندیداها برای جذب رای شعار میدهند که در کابینهشان حتما باید زن باشد. همه کاندیداها در این 8 دوره این شعار را دادهاند.
او در ادامه درباره فرمی که در این اثر از آن بهره گرفته است نیز بیان کرد: میخواستم از جنبههای تکنیکی و فنی قالب فیلمها دور باشم، به نوعی دنبال یک اثر زیباشناسانه بودم. نماهای بلند سینمایی را همیشه دوست داشتم و چقدر درآوردن آن کار سختی است. به این دلیل که باید نگران ریتم فیلم و جریان ریتمیک فیلم باشید و بتوانید آن را خوب انجام دهید. در ضبط نماهای بلند اینطور نیست که دوربین را ثابت بکارید و منتظر کنشها باشید، فراتر از آن است. حتما فلسفهای در پشت آن وجود دارد و خوشحالم که به جای این که دوربینم را در هوا بچرخانم، توانستم چند نمای طولانی در این فیلم ثبت کنم، طوری که به جان و روح فیلم صدمهای وارد نکنم.
اين كارگردان جوان و خوشذوق كه فيلمي كاملا متفاوت را روانه سينماها كرده است، در ادامه صحبتهايش گفت: فرم سکانسها در این فیلم متفاوت هستند، گاهی یک جریان، یک سکانس و یک نما، سپس یک نمای دیگر که منفک از هم بودند، ولی آنها را پشت سر هم قرار میدادم و انگار چیزی را کشف میکردم. این تکهها مانند یک پازل دورنمای خوبی داشتند، و این مرا به هیجان وا میداشت که در جریان مخالف فیلمهای رایج شنا کنم. در حق خودم اجحاف کردم نماهای اصلی فیلم را دور ریختم و از حواشی تصاویر، فیلم را جمع کردم. این نوع کار برایم لذتبخش بود و ته ماجرا نمیدانستم فیلم چه شکل و شمایلی خواهد داشت . البته این نوع کار ها را در فیلم سازی توصیه نمیکنم، چرا که باید تمام قواعد سینما را رعایت کرد،در عین حال که فیلم را برای مخاطب میسازی، ولی گاهی این شیطنتها خوشایند است و اگر خود تدوینگر کار نباشید محال است شخص دیگری به عنوان تدوینگر بتواند آن را به درستی اجرا کند. شاید این فیلم را ده بار تدوین کردم و هر کدام فرمی خاص داشتند.
ناصر قهرمانی در خاتمه درباره فیلم بعدی خود (شب دارکوب) نیز توضیح داد: این فیلم در باره تنهایی آدمهاست. تنهایی موضوع مهم جهان ماست. در این فیلم حتی نمیدانیم که زندهایم،آیا خانوادهای داریم، قصه آشنایی دارد که همه با آن مواجهیم. همه ما بی دلیل شبها خوابمان نمیآید. بیخوابی به سرمان میزند و فقط غصه روزهای تلف شده عمرمان را میخوریم. به نظرم فیلمساز مانند جامعه شناس باید چشم انداز داشته باشد. اگر الان در جمع تنهاییم فردا را میبینم که کلا تنها هستیم. دنبال دلیلش نیستم ولی میدانم که تنهایی به شدت سرعت گرفته و ما را از درون خواهد کشت. این فیلم نیز قصه سرراستی ندارد و بیشتر روابط انسانی و یا بهتر بگویم روابط خانوادگی را بیان میکند.