آهنگسازي در تئاتر را بيشتر از سينما دوست دارم
ناظم نیوز/ محمد حسین زاده: موسيقي امروز كشورمان با ظهور آهنگسازان جوان و البته خوشفكر و كاربلد باعث شده تا دريچه جديدي در اين زمينه باز شود و هرچند كه اين روزها بسياري از كارهاي عرصه موسيقي از كيفيت چنداني برخوردار نيستند، ولي در همين وانفسا هستند چهرههايي كه با دانش، تفكر و البته سواد كافي در آهنگسازي، به چهرههايي شاخص تبديل شدهاند. در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بود كه سیمرغ بلورین بهترین آهنگساز به بامداد افشار آهنگساز فیلم پوست، به کارگردانی بهمن ارک و بهرام ارک تعلق گرفت. آهنگسازی جوان که علاوه بر آهنگسازی در سینما و تئاتر کار مهندسی و طراحی صدا نیز انجام میدهد و داشتههایش را در قالب مدرس به جوانان علاقمند عرصه صدا و موسیقی منتقل میکند. ویژگی بارز او سبک و شیوهای است که در آهنگسازی به کار گرفته و این را میتوان در آثاری که در سینما کار کرده است و یا در آلبومهایش، یافت. درواقع او به دنبال رنگ و امضای مشخص خودش است و شاید بتوان این رنگ و جنس موسیقی را در آثارش پیدا کرد. چهرهاي كه با آهنگسازي جذاب خود در سريال قورباغه هم توانست وجهه ديگري از هنر خود را نشان داد. با بامداد افشار همراه شديم تا بيشتر درباره حضورش در عرصه موسيقي و مسيري كه طي كرده است بدانيم…
-به گذشته برويم… كار موسيقي را چطور و از چه زماني آغاز كرديد؟
*پیشینه این ماجرا به موسیقی تئاتر برمیگردد. من به موسیقی علاقه داشتم و نوازندگی میکردم. درواقع گیتار کلاسیک میزدم و با آن وارد دانشگاه شدم. در امتحانهای ورودی دانشگاه هنر تهران، بعد از امتحانهای تستی و عملی که گرفته میشد یک مصاحبه فرهنگی نیز وجود داشت که من آن سال در آن مرحله رد شدم. خانواده من بسیار دوست داشتند که من وارد دانشگاه شوم و در دانشگاه تهران درس بخوانم و همین باعث شد من یک رشته دیگر را انتخاب کنم. تصمیم گرفتم رشتهای را انتخاب کنم که به موسیقی نزدیک باشد و وقتی دیدم یک درس 2واحدی از موسیقی در رشته تئاتر وجود دارد، تئاتر را انتخاب کردم. به دانشگاه شهسوار رفتم و 2ترم تئاتر خواندم. آنجا با یک گروه خوب و درجهیک که سرپرستیاش را رضا ثروتی به عهده داشت، آشنا شدم. آن دوره من ترم یک بودم و رضا ثروتی ترم 8 بود و اولین جرقههای این موضوع را او در ذهن من کاشت که اصلا میشود موسیقی تئاتر ساخت و موسیقی تئاتر کار کرد. بعد از اینکه او فارغالتحصیل شد، یک گروه به نام گروه مکث تشکیل داد که این گروه یکسری اجراهای موفق ازجمله مکبث، از پا نیفتاده، عجایبالمخلوقات و ویتسک را در جشنوارههای دانشجویی انجام داد اما بعدها اعضای گروه از هم جدا شدند و آن گروه از بین رفت. آنجا بود که تحتتاثیر فضای تئاتر قرار گرفتم. چون مجبور شدم موسیقیهای جدی بسازم و نوازندگی کنم و بعدتر که سفرهای خارجی پیش میآمد و نوازندهها نمیتوانستند با ما بیایند، من متوجه موسیقی ضبط شده میشدم و موسیقی را ضبط میکردم. آن باعث شد که من با موسیقی کامپیوتر و ضبط موسیقی آشنا شوم. بعد کارهای من در تئاتر دیده شد و خانم پانتهآ پناهیها من را به آقای هومن سیدی معرفی کردند و از طرفی دیگر با امید بنکدار و کیوان علیمحمدی آشنایی پیدا کردم و دیگر عملا وارد سینما شدم.
-دانشگاه را رها كرديد!؟
*یک سال تئاتر خواندم و بعد انصراف دادم. دوباره در کنکور شرکت کردم و رتبه یک موسیقی را به دست آوردم، دوره لیسانسم را در شیراز گذراندم. در ادامه فوقلیسانس موسیقی و نوازندگی گرفتم و بعد در همان دانشگاه که من را بهعنوان دانشجو نپذیرفت، شروع به تدریس کردم. یک سال در آنجا بودم و بعد بيرون آمدم، اما لحظاتی که در دانشگاه تهران درس میدادم لحظات عجیبی بود، به دلیل اینکه من بهعنوان دانشجو در آن دانشگاه پذیرفته نشدم و خانوادهام ناامید شده بودند و بعد که بهعنوان مدرس وارد آن دانشگاه شدم خیلی برایم شیرین و دلچسب بود.
-پس شروع کارتان در تئاتر بهعنوان نوازنده بود؟
*آهنگسازی هم میکردم ولی نه به شیوهای که الان دارم آهنگسازی میکنم. بیشتر حکم یک فضای تجربی داشت. به هر حال فضای تئاتر محدودتر است و شما وقتی بهعنوان آهنگساز به آنجا میروید هم باید صدا طراحی کنید و هم موزیک بسازید. بهخصوص با نمایش ویتسک و مکبث و بعد با نمایشهایی که با کارگردانهای دیگر کار کردم، عملا وارد آهنگسازی جدی شدم، اما قبل از آن کار من در تئاتر نوازندگی بود. گیتار کلاسیک میزدم و میخواندم و بعد کمکم یک گروه نوازنده اضافه کردیم و سازهای ویولن، ملودیکا، سنتور، متالوفون و سازهای افکتیوی که میشد در تئاتر استفاده کرد نیز کنار گیتار آمد. از آنجایی که این حجم ساز نیازمند صدابرداری خیلی پیچیده شد، من با این روند آرامآرام پیشرفت کردم و بهمرور وارد عرصه ضبط و ساخت موسیقی نیز شدم.
-خارج از حوزه دانشگاه چه آموزشهايي ديديد؟
*میشود گفت که 90درصد آموزش من از طریق دوستان و آشنایانی بود که من پیش آنها کلاس میرفتم. مثلا دوستانی داشتم که موسیقی کامپیوتر بلد بودند و من هر وقت برایم سوال پیش میآمد از آنها میپرسیدم. بخش خیلی زیادی از مشکلاتی که داشتم نیز از طریق اینترنت حل میشد. موسیقی الکترونیک و موسیقی کامپیوتر چیزی نبود که شما بتوانید بهراحتی آن را یاد بگیرید. بخشی از کار مثل سلفژ، تئوری موسیقی و هارمونی که مربوط به خود موسیقی بود، در دانشگاه هم درس داده میشد، اما چیزهایی که من در موسیقی کامپیوتر و الکترونیک دنبالش بودم چیزهایی بود که کم پیدا میشد. در سفرهایی که در اجراهای تئاتری پیش میآمد ممکن بود ورکشاپهایی باشد که من در آن ورکشاپها شرکت میکردم و درنهایت مجموعه اینها باعث شد که من موسیقی کامپیوتری را یاد بگیرم. بعدا ضبط موسیقی آکوستیک هم به آن اضافه شد.
-کسی که کار مهندسی صدا یا طراحی صدا انجام میدهد دقیقا چه فعالیتی انجام میدهد؟
*تلاش زیادی کردم تا بتوانم حوزه صدا را از موسیقی تفکیک کنم و در عین حال، همزمان در هر 2حوزه طراحی صدا و آهنگسازی فعالیت داشته باشم، اما عملا از جایی به بعد دیگر چنین اتفاقی نیفتاد و من تصمیم گرفتم فقط در حوزه آهنگسازی فعالیت کنم و بخش طراحی صدا را به دوستان دیگر بسپارم. البته موسیقی من در هر صورت با اصوات سر و کار دارد. مهندسی صدا یک رشته کاملا جدید است که اصل آن به آکوستیک سالن و محیط مربوط میشود. مثلا شما اگر بخواهید سالنی را طراحی کنید باید بدانید نقطه کور آن سالن کجاست، صدا چقدر خوب پخش میشود و یکسری نکات دیگر. بار اصلی مهندسی صدا در همین مرحله است. پس از آن وارد مرحله صدابرداری میشوید. در این مرحله وظایفی مثل اینکه چطور از فیلمها و دیالوگها صدا برداریم، بر عهده کسی است که تخصصش مهندسی صداست. ما در ایران چنین رشتهای نداریم و اگر اسامی هم وجود دارد، به نظرم اسامی غلطی است. یکسری افراد اطلاعاتی در این زمینه دارند ولی هنوز بهعنوان یک رشته درست از آن استفاده نمیشود. در سینما به کسی که باندسازی میکند و اطلاعات خوبی در مورد باندسازی دارد هم میتوانیم مهندس صدا بگوییم ولی در حال حاضر چیزی به نام صداگذار داریم. یعنی در فیلم یک نفر صدابرداری میکند و یک نفر هم صداگذاری. مجموعه اینها میتوانند تحتنظر یک نفر به نام مهندس صدا کار کنند که ما این را در ایران نداریم و الان تفکیک شده است.
-نقش آقاي علويان در فيلم پوست و همكاري شما با ايشان چطور بود؟
*ما در کنار همدیگر نبودیم ولی با هم تماس میگرفتیم و حرف میزدیم. ضمن اینکه ما قبلا در فیلم مغزهای کوچک زنگزده، نیز با هم همکاری داشتیم. من جاهایی از کارم را بر عهده ایشان قرار میدادم چون میدانستم ایشان با صوت برخورد درستی دارد. اصولا وقتی یک سرپرستی باشد که با موسیقی هم همان رفتاری را انجام بدهد که با صدا انجام میدهد، نتیجه درستتری اتفاق میافتد. آقای علویان سر فیلم مغزهای کوچک زنگزده گفت به من اعتماد کن و تراکها را به من بده تا من برایت میکس کنم. فکر میکنم نتیجه این کار هم در فیلم قابل قبول بود.
-از چه زمانی وارد فضای طراحی صدا شدید؟
*از آنجا که من در تئاتر، هم کار طراحی صدا انجام میدادم و هم آهنگسازی، اولین پیشنهادی که به من شد فیلم ارغوان، به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی بود. من در فیلم ارغوان بهعنوان صداگذار حضور داشتم و آهنگساز آن فیلم آقای بردیا کیارس بود. عملا شروع کار من در فیلم بلند سینمایی با صداگذاری اتفاق افتاد. جالب است که همان سال هومن سیدی هم برای فیلم اعترافات ذهن خطرناک من، با من تماس گرفت و من در آن فیلم آهنگسازی کردم. هر دوی آن فیلمها در بخش سودای سیمرغ شرکت داشتند. من جزو معدود کسانی بودم که در 2 شاخه حضور داشتم و اتفاقا از همانجا متوجه شدم که نباید در 2 شاخه فعالیت داشته باشم. حداقل در عرصه حرفهای باید در یک شاخه بتوانید صاحبنام شوید. از همان سال بهواسطه اینکه علاقه بیشتری به ساخت موسیقی داشتم تصمیم گرفتم وارد حوزه آهنگسازی شوم و یا در فیلمهایی حضور داشته باشم که هم صداگذاری آن را بر عهده داشته باشم و هم موسیقی فیلم. مثلا در فیلم تمارض، به کارگردانی عبد آبست چنین اتفاقی افتاد و همزمان آهنگسازی و صداگذاری آن پروژه را بر عهده داشتم.
-به نظر ميرسد كه در سینما دستتان بستهتر است و نمیتوانید کاری که دوست دارید را انجام بدهید یا اینکه یکسری موانع وجود دارد؟
*من صرفا علاقه زیادی به طراحی صدا دارم تا صداگذاری، ولی اصولا سینماییها بیشتر به صداگذار خوب احتیاج دارند. اکثر فیلمهای بدنه سینمای ایران، فیلمهای اجتماعی هستند و کمتر پیش میآید یک فیلم به آن طراحی صدایی که در ذهن من وجود دارد نیاز داشته باشد. در تئاتر نیاز به یک کسی که به رنگ صدا توجه میکند بیشتر حس میشود و به همین خاطر من تصمیم گرفتم که این شاخهها را از همدیگر تفکیک کنم. درواقع تصمیم گرفتم در سینما بیشتر در نقش یک آهنگساز ظاهر شوم. اگر یک پیشنهاد برای طراحی صدا داشته باشم قطعا نظرم را خواهم داد ولی اصولا اگر بخواهیم حرفهای عمل کنیم بهتر است که در یک شاخه فعالیت کنیم. دقیقا از زمانی که تصمیم گرفتم فقط بهعنوان آهنگساز فعالیت کنم، اتفاقات بهتری برای من رخ داد و من ابتدا جایزه جشن حافظ و سپس جایزه جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم. بنابراین فکر میکنم در این زمینه تصمیم درستی گرفتم. پیش از این وقتی یک نفر با من تماس میگرفت تکلیفم مشخص نبود که باید در چه سمتی کار کنم. اساسا مشخص نبود که کار بامداد افشار چیست. در هر صورت آن چیزی که من بهعنوان طراح صدا دنبالش هستم، به نظرم در سینمای ایران بههیچوجه اتفاق نمیافتد یا کمتر میبینیم که اتفاق بیفتد. من علاقه زیادی به طراحی صدا دارم و دلم میخواهد تجربیاتی که در صدا دارم را در فیلمها انجام بدهم. مثلا ما یک فیلمی مثل ارباب حلقهها که طراحی صداهای زیادی دارد را در سینمای ایران کمتر میبینیم و تقریبا از هر 10 فیلم، تنها یک فیلم با چنین طراحی صدایی پیشنهاد میشود در حالی که در تئاتر اینطور نیست. در آخرین کار تئاتری که با آقای امیررضا کوهستانی انجام دادم، دستم برای طراحی صدا کاملا باز بود.
-وقتی از رنگ صدا صحبت میکنید ممکن است برای مخاطبان این سوال پیش بیاید که رنگ صدا دقيقا چيست!؟
*صدا هم رنگ دارد. رنگ جزو 5 ویژگی صوت است. هر صوتی دارای شدت، ارتفاع، طول، بیان و رنگ است. رنگ همان چیزی است که شما صدای کمانچه را از صدای پیانو تشخیص میدهید. مثلا من در کارهای اتاق، در موسیقی الکترونیک به جای ترومپت از صدای ساز نیانبان استفاده میکنم چون فکر میکنم این ساز میتواند یک رنگ جدیدی را به فضای کار اضافه کند.
-در آثارتان چقدر از سازهای ایرانی بهره میگیرید؟
*در یکیدو سال اخیر تلاش زیادی در این زمینه کردم چون از یک جایی به بعد احساس کردم اگر یک کاری بخواهد درخور باشد و به اصطلاح متفاوتتر صدا بدهد، نیازمند این است که بتواند از موسیقیهای بومی و ایرانی هم استفاده کند. من این تجربه را اولین بار با گروه اتاق در آلبوم بالانس داشتم که قرار است به زودی منتشر شود. پشت سر آن یک آلبوم به نام راز منتشر شد که آهنگسازی مشترک من و هوشیار خیام بود. ما تلاش کردیم که موسیقی سیستان بلوچستان را با ترکیب ارکستر و موسیقی الکترونیک کمی بهروزتر کنیم. بعدها در موسیقی فیلم پوست و اخیرا در موسیقی سریال قورباغه، هم سعی کردهام که از طعم رنگ موسیقی ایرانی استفاده کنم. فکر میکنم این اتفاق به شکل روتین برای آهنگساز میافتد که از این فضا استفاده کند. ضمن اینکه خود پروژهای که در آن حضور دارید هم از اهمیت زیادی برخوردار است. مثلا یک فیلمی مثل فیلم پوست واقعا چنین چیزی را میخواست. جالب است که بدانید ما در موسیقی فیلم پوست حتی از یک نت الکترونیک هم استفاده نکردهایم.
-فکر میکردید آثارتان در جشنواره فيلم فجر سال گذشته موردتوجه قرار بگیرد؟
* بهخصوص پس از انتقالی که از تئاتر به سمت سینما داشتم، دوست داشتم که بتوانم خودم را در سینما تثبیت کنم و موسیقیهای من در فیلمهایی که آهنگسازی آنها را بر عهده دارم شنیده شوند، اما انتظار نداشتم که مثلا فیلم پوست وارد بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر شود. تمام تلاشم را کردم که برای این فیلمها موسیقی خوب بسازم و الآن بابت اتفاقاتی که افتاده بسیار خوشحال هستم.
-بهعنوان آهنگسازی که کارتان را از تئاتر شروع کردید، تا چه اندازه برای ورودتان به سینما برنامه داشتید؟
* از چند سال پیش زمانی که احساس کردم در تئاتر ایران آن کارهایی که باید انجام میدادم را انجام دادهام برای ورود به سینما برنامه داشتم. درواقع همه چیز برای من در تئاتر تکرار شده بود. حدود 7 سال من را بهعنوان موزیسین تئاتر میشناختند و در تئاتر به یک دور باطل رسیده بودم. در سالهای اخیر تئاتر برای من بهشدت بار مالی پایینی داشت و زندگی من عملا با تئاتر نمیچرخید. ضمن اینکه هیچ پیشرفت دیگری هم برای من حاصل نمیشد و به همین خاطر تصمیم گرفتم در تئاتر کمی گزیدهتر کار کنم و کارهای درخور را انتخاب کنم. بر همین اساس هم در 2-3 سال اخیر شاید فقط 3-4 پروژه تئاتری را پذیرفتم. یکی از آنها پروژه سی بود که در آن پروژه بهعنوان طراح صدا نقش داشتم. پس از آن در تئاتر بینوایان به کارگردانی آقای حسین پارسایی حضور داشتم که در آن پروژه بستر بزرگتری برای طراحی صدا فراهم بود. علاوه بر اینها، در 2 پروژه امیررضا کوهستانی که در آلمان اجرا شد نیز حضور داشتم که برای من تجربه بسیار جالبی بود. از جایی به بعد به این نتیجه رسیدم که میتوانم در سینما آثاری را بسازم که ماندگارتر شوند. بسیاری از موسیقیهایی که من در سینما استفاده کردهام، از موسیقیهای تئاتری من بوده است. حتی در موسیقی فیلم پوست هم آثار موسیقی تئاتری من دیده میشود و به نظرم مفید واقع شده است.
-گويا برای یکی از کارهایتان دست به ساخت ربات موزیسین زدید! این ربات چطور ساخته شد و ایده آن از کجا آمد؟
*قصه مفصلی دارد. در برج آزادی رباتی را دیدم که پیانو میزند و آهنگهای انقلابی میخواند. ضمن اینکه پیشینه خواندن آثار آیزاک آسیموف را هم داشتم. برای پایاننامه دوره لیسانسم تصمیم گرفتم که با آن ربات اجرا داشته باشم ولی نتوانستم از پس هزینه آن بربیایم و این اتفاق نیفتاد. مجددا در دوره فوقلیسانسم تصمیم گرفتم با رباتها اجرا داشته باشم و رباتها را هم خودم بسازم و این کار را با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی آغاز کردیم. از آنجایی که دانشگاه شهید بهشتی اولین دانشگاهی است که 3ربات نوازنده ساخته که 3 اسم مشخص دارند. من با مکالمهای که با این دانشگاه داشتم، متوجه شدم که متاسفانه بین استادان و دانشجویان دانشگاه بر سر مالکیت رباتها بحثی به وجود آمده که درنهایت آن رباتها خراب شدهاند. آن موقع که هنوز هزینهها بالا نرفته بود، آنها به من یک پیشنهاد مالی دادند که ما حاضر هستیم این ربات را دوباره برای شما بسازیم ولی رقم بالایی را گفتند که من دیدم این همکاری نمیتواند شکل بگیرد. درنهایت تصمیم گرفتم خودم با گروهم یک ربات بسازم. البته رباتهایی که ما ساختیم شاید چندان رباتهای پیشرفتهای نباشند ولی کار گروه اتاق را راه میاندازند. من با بچههای دانشگاه صنعتی شریف و بخصوص محمد سپاهی ارتباط برقرار کردم که انساني بسیار درجهیک است و او در ساخت ربات به من کمک بسیار زیادی کرد. ما مطالعات زیادی انجام دادیم تا توانستیم 3 ربات بسازیم و امید داریم که در آینده تهیهکنندگان بهتری داشته باشیم تا بتوانیم ایدههایی که برای آلبوم بالانس در ذهنم داشتم را پیاده کنیم. چون این فقط بخشی از چیزهایی بود که درون ذهن من وجود داشت. من دوست داشتم رباتهای قویتر و پیشرفتهتری بسازیم که در آن زمان میسر نشد. هزینه این کار از عهده من بهتنهایی برنمیآید، اما اگر کسی باشد که چنین هزینهای را تقبل کند انجام میدهم. من دوست داشتم یک دست رباتیک بسازم که کاملا طبیعی باشد و بعد خواننده ما آن دستها را بپوشد و کسی متوجه نشود دستهای خواننده ربات است. در آن زمان که میخواستم چنین کاری را انجام بدهم به 400 میلیون تومان پول احتیاج داشتیم که چنین پولی را نداشتیم و درنهایت تصمیم گرفتیم یک دست ساده درست کنیم. اگر کسی پیدا شود که روی این طرح سرمایهگذاری کند، ما میتوانیم آلبوم را با شکل و شمایل بهتر کار کنیم.
-چه کارهایی را در دست ساخت دارید؟
*در پروژهاي به اسم گربه سیاه، به کارگردانی آقای کریم امینی و تهیهکنندگی بهران رادان کار کردم كه آماده نمايش است. یک کار موسیقی فیلم کودک هم هست که احتمالا آن را هم انجام بدهم البته فعلا كه شرايط كارهاي هنري به دليل ويروس كرونا نامساعد است و روي كارهاي ما نيز تاثير گذاشته ولي من سعي ميكنم در همين قرنطينه هم كارهايم را پيش ببرم.