تجارت

وقتي جوان‌ها تئاتر را در دوران كرونا زنده نگه مي‌دارند…

چندي پيش سريال بسيار موفق و پرمخاطب پدر، باعث آشتي دوباره مخاطب با تلويزيون شد و رسانه‌ملي كه مدت‌ها بود دستش از چنين سريال‌هايي خالي بود، بار ديگر موفق شد تا مخاطب قابل‌توجهي را كسب كند. اين سريال عليرغم اينكه يك سريال تلخ اجتماعي بود ولي توانست در ژانر خود موفق عمل كرده و در كنار داستان جذاب، بازي بازيگران آن نيز به شدت قابل‌تحسين بود. يكي از اين بازيگران بيژن امكانيان، مرد كهنه‌كار و شاخص تئاتر، سينما و تلويزيون بود كه در نقشي منفي حضور داشت و درخششي دوباره را در تلويزيون تجربه كرد. او كه سال گذشته نيز سريال كمدي گسل و نقشي متفاوت در آن را در پخش داشت با ارائه بازي درخشان خود در نقش منفي سريال پدر، نشان داد كه هنوز در اوج به سر مي‌برد. با او همراه شديم تا درباره اين سريال، بازي در نقش منفي و همينطور كارهاي اخيرش بيشتر بدانيم…

-شما كلا خيلي اهل مصاحبه نيستيد!؟
*بله، زياد دوست ندارم مصاحبه كنم مگر اينكه واقعا حرفي براي گفتن داشته باشم. به هر صورت من بازيگر هستم و حرف‌هايم را در همان كارهايي كه انجام مي‌دهم، مي‌زنم و نيازي نيست كه هر روز از يك رسانه به رسانه ديگر بروم و مصاحبه كنم!

-ولي اين را قبول داريد كه مخاطب دوست دارد يك‌جاهايي حرف‌هاي شما را هم بخواند يا بشنود؟
*اين را قبول دارم به همين دليل است كه هرازگاهي در برنامه‌اي تلويزيوني و يا در روزنامه يا مجله‌اي مصاحبه مي‌كنم ولي كلا زياد اهل مصاحبه نيستم. ضمن اينكه حس مي‌كنم وقتي تعداد اين مصاحبه‌ها زياد مي‌شود، آدم وارد حواشي مي‌شود و اين دقيقا همان چيزي است كه من هميشه از آن فراري هستم!

-به سريال پدر بپردازيم و نقشي كه شما بازي كرديد… بازي در يك نقش منفي و اتفاقا ديده‌شدن آن نقش از سوي مخاطب چطور اسن؟
*این دقیقا جادوی سینما و تلویزیون است. ولی اینکه هنوز هم بعضی از مردم تفاوت بازیگر و نقشی که بازی می‌کند را تشخیص نمی‌دهند واقعا خیلی جالب است! یک نفر به یکی از کسانی که در فضای مجازی به من ناسزا می‌گفت، اینگونه پاسخ داده بود که شما می‌خواهید فحش و اعتراض‌تان را به كاراكتر توفیق بدهید اما پیدایش نمی‌کنید و آنها را خطاب به بيژن امکانیان می‌گویید و این درست نیست! بله، چنین چیزی وجود دارد. البته به نظر می‌رسد این موضوع درباره نقش‌های مثبت خیلی کمتر است و احساسات مخاطبان درباره آنها کمتر برانگیخته می‌شود.

-پس مي‌شود اينطور نتيجه گرفت كه گاهي ناسزا گفتن مخاطب به يك نقش منفي، نشان‌دهنده موفقيت آن نقش است!
*دقيقا همينطور است (خنده)! وقتی دخترم به صورت خصوصی به مادرش می‌گوید که اگر ایفاگر این نقش پدرم نبود او را مرتیکه کثافت خطاب می‌کردم! معلوم است که ماجرا دیگر شوخی‌بردار نیست چون دخترم در حالی این را می‌گوید که کاملا من و حرفه‌ام را می‌شناسد و به من علاقمند است. بنابراین، این بازخوردها نشان می‌دهد سریال پدر فراتر از یک نمایش ساده در بین مردم جلو رفته است و قطعا این مدل بازخورد حاصل زندگی کردن نقش است.

-اين موضوع نقش را زندگي كردن از نگاه شما دقيقا چيست؟
*این موضوع همیشه شعار من بوده و در مصاحبه‌های مختلف گفته‌ام که معتقد به زندگی کردن نقش هستم نه بازی کردن آن. در یکی از این سریال‌های شبکه نمایش خانگی بازیگر معروفی را دیدم که نقش منفی بازی می‌کرد اما اجرای او به قدری حالت نمایشی داشت که اصلا قابل‌باور نبود. تماشاگر صرفا به خاطر دنبال کردن قصه او را می‌دید ولی باورش نمی‌کرد و حتی اطرفيان من هم حین دیدن سریال مدام از او ایراد می‌گرفتند. این تفاوت بین زندگی کردن نقش و بازی کردن آن است. این موضوع در حیات بازیگری یک نفر نقش مهمی دارد. البته صرف اجراکننده و مجری یک نقش بودن به مراتب راحت‌تر است، چون فقط کافی است دیالوگ‌هایی را حفظ کنید و بگویید.

-اين را قبول داريد كه شما در سريال پدر، نقش‌تان خيلي جدي زندگي كرده بوديد!؟ مخاطب به شدت از نقش شما متنفر شده بود مخصوصا در قسمت‌هاي پاياني!
*كاملا با صحبت شما موافق هستم. جالب است در چند شب پاياني سريال، همسرم هم كه در جريان اين ناسزاها بود و می‌دید حتی کسانی که برای ما احترام قائل هستند و ما هم برای آنها، ناراحت می‌شوند و در طول چند قسمت آخر حسابی تحت‌تاثیر سریال قرار گرفته بودند، از من پرسید نمی‌توانستی این را طوری بازی کنی که اینقدر تاثیر منفی نگذاري!؟ جواب دادم اینکه کاری نداشت اما واقعیت این است که آن موقع، درام به این قوت دیده نمی‌شد. چرا که زمانی معصومیت کاراکترهای مقابل یعنی لیلا یا حقانیت و مظلومیت حاج‌علی آشکار می‌شود که کاراکترهای منفی قوی ظاهر شوند.

-پس شما هم به اين موضوع مهم اعتقاد داريد كه هرچه نقش منفي يك داستان قدرتمند باشد، نقش‌هاي مثبت هم بيشتر به چشم مي‌آيند؟
*بله كاملا اين موضوع اعتقاد دارم. واقعیت این است که من فداکاری نکرده‌ام تا آن نقش‌ها دیده شوند این را به عنوان یک قاعده کلی گفتم. ديده‌شدن نقش‌هاي منفي و مثبت در درام زمانی درست درمی‌آید که کاراکترها در جای خودشان درست و دقیق بنشینند. حقیقت این است که من با مختصات نقش زندگی می‌کنم و آن را مدنظر دارم.

-فرق نقش منفي و ضدقهرمان چيست!؟
*ببينيد ما یک ضدقهرمان داریم و یک نقش منفی. قضیه ضدقهرمان فرق می‌کند و بیشتر نقش‌های من که برخی به عنوان منفی از آن نام می‌برند در حقیقت ضدقهرمان هستند. ضدقهرمان کارهای مثبت انجام نمی‌دهد اما تماشاگر به او حق می‌دهد و حتی دوستش دارد، به دلیل اینکه او ضد عرف و ضوابط عمل می‌کند تا خودش را نجات بدهد. ضدقهرمان مظلومیت‌هایی دارد و حق او خورده شده و باعث شده است دست به اعمال ضدقانون و عرف دست بزند. ولی در سریال پدر، كاراكتر توفیق یک نقش منفی کامل است و فکر می‌کنم بازخوردهای منفی به او کاملا به همین دلیل است که مردم او را به عنوان یک نقش منفی پذیرفته‌اند!

-در ابتدا قرار بود سريال پدر در ماه رمضان پخش شود ولي اين اتفاق رخ نداد در حالي كه مي‌توانست در آن مناسبت خاص بيشتر ديده شود…
*راستش خيلي‌ها اين موضوع را به من گفتند و بعضي اعتقاد داشتند كه اين سريال مناسب ماه رمضان بود و خيلي بهتر بود اگر در آن ماه پخش مي‌شد. ولی خودم شخصا خوشحال شدم چرا که نگارش همزمان با فیلمبرداری در جریان بود و با پخش نشدن در ماه‌رمضان فرصت بیشتری برای کار کردن روی قصه ایجاد می‌شد. به لحاظ اجرایی هم این موضوع باعث شد عوامل و کارگردان تمرکز و زمان بیشتری داشته باشند. به نظرم این موضوع در نهایت ساختار سریال را بسیار بهتر کرد.

-اين را قبول داريد كه در سال‌هاي اخير كيفيت آثار تلويزيوني افت كرده است؟
*نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه در سال‌هاي اخير كارها با سرعت بيشتر و در زمان كمتري ساخته مي‌شوند و اين موضوع قطعا روي كيفيت كارها تاثير منفي مي‌گذارد به همين دليل است كه از پخش نشدن سريال پدر در ماه رمضان خوشحال شدم چون قطعا روي كيفيت كار تاثير منفي مي‌گذاشت. به نظرم هم مديران تلويزيون و هم سازندگان برنامه‌ها و سريال‌هاي تلويزيوني بايد به اين نكته دقت كنند كه ساختن يك كار خوب بهتر از ساختن 2-3 كار بد و ضعيف است.

-آقاي امكانيان شما هم در زمينه نويسندگي، هم در زمينه فيلمسازي و هم در زمينه تهيه‌كنندگي تجربه داريد و فعاليت كرده‌ايد ولي به نظر مي‌رسد كه براي شما هميشه بازيگري در اولويت قرار دارد؟
*من در تمام اين زمينه‌هايي كه شما گفتید کار کردم ولی از طرفی معتقدم بازیگرانی مثل رابرت دنیرو، آل‌پاچینو یا شان‌پن همچنان ادامه دارند و محدودیتی برای در اوج بودن ندارند. درست است، بازیگری در حوزه ستاره بودن و فروش فیلم یا روی بیلبوردها بودن و تبلیغ سبزی‌خردکردن دوره مشخصی دارد اما بازیگری به معنی واقعی‌اش تمام‌نشدنی است و محدودیت زمانی ندارد. یعنی من در این سن و سال به لحاظ فیزیکی در شرایطی قرار دارم که هم الان بتوانم نقشی مثل توفیق در سریال پدر را بازی کنم و هم چند سال قبل از آن نقش حاجی فیلم قصه‌پریا را که برایش 6كیلو وزن اضافه کردم. خب وقتی اینقدر دنیای بازیگری برایم جدی است طبیعی است که همیشه اولویت اول من باشد.

-البته در سال‌هاي اخير در كنار حضور بازيگران مستعد، شاهد نابازيگران زيادي هم در اين عرصه بوده‌ايم!
*در هر شغلي اين موضوع وجود دارد و عده‌اي هستند كه بسيار كاربلد مي‌باشند و عده‌اي هستند كه به واسطه مسائل ديگر وارد مي‌شوند. اینکه الان بازیگری تبدیل به چیزی شده است که طرف پول می‌دهد و بازی می‌کند یا خودش را در این فیلم و آن فیلم تکرار می‌کند دلیلی نمی‌شود که بخواهم بازیگری را کنار بگذارم. ما در دنیای بازیگری، هم جنس بنجل داریم هم جنس خوب! اگر خریدارها توانایی خریدن جنس خوب را نداشته باشند یا زیاد در دسترس‌شان نباشد، طبیعی است که به سمت جنس بنجل می‌روند. ریشه‌های این ماجرا هم به جای دیگری برمی‌گردد که بحث مفصل و جداگانه‌ای می‌طلبد ولی جنس خوب که نباید خودش را در حد جنس بنجل بداند یا تا آن سطح خودش را پایین بیاورد!

-اگر به گذشته برگرديم بازهم بازيگري را انتخاب مي‌كنيد؟
*بله، چون از ابتدا مسیرم همین بود. از دوران نوجوانی سینما را دوست داشتم، زیاد درباره‌اش نوشتم و به آن حسابی جدی می‌اندیشیدم ولی اساسا اگر به گذشته‌ام نگاه کنید من با بازیگری شکل گرفتم. مثلا در دوران دبیرستان که تئاتر کار می‌کردم آنقدر ماجرا برایم جدی بود که با بعضی از دوستانم می‌رفتم تو محلات اگر عروسی بود، می‌رفتیم تخت‌حوضی فی‌البداهه برای مردم نمایش اجرا می‌کردیم تا با مردم ارتباط بگیریم و از این کار لذت می‌بردیم. بعدتر که تئاتر را جدی‌تر بازی کردم، یادم هست یک تئاتری بود که بچه‌ها در یکی از شهرستان‌های اطراف مشهد و در یک قهوه‌خانه اجرا می‌کردند، من برای اینکه بازیگری را بیشتر تجربه کنم، چند اجرای‌شان بدون اینکه در نمایشنامه جایی داشته باشم، نقش یکی از این معتادهایی که در قهوه‌خانه‌ها ول می‌چرخند را بازی می‌کردم و هر کسی از کنارم رد می‌شد، یک لگدی می‌زد و حرفی، متلکی، چیزی می‌گفت. اینگونه تجربه بازیگری را شروع کردم، بعد ذره‌ذره جلو آمدم و بالاخره یک روز هم رسیدم به سینما.

-خاطره عجيب و غريبي هم از روزهاي اول كارتان داريد؟
*خاطره كه زياد دارم ولي شايد بد نباشد این خاطره را از دومین فیلم سینمایی‌ام يعني فيلم پرونده بگويم… وقتی آقای صباغ‌زاده می‌خواست نقش لات چاقوکشی که به جرم قتل در زندان است را به من بدهد، خیلی شک کرده بود، خیلی‌ها به او گفته بودند من انتخاب اشتباهی هستم چون به قول خودشان به قیافه این بچه پول‌دار و مرفه، نقش یک لات چاقوکش نمی‌خورد. بعدها این را فهمیدم که می‌خواستند نقش را از من بگیرند ولی در هر حال رفاقت من با آقای صباغ‌زاده باعث شد بعد از یک‌سال صبر کردن نقش را به من بدهند و جالب است که بعد از دیدن من در آن نقش بلافاصله 3-4 تا پیشنهاد از همان جنس نقش داشتم.

-شما در زمينه تهيه‌كنندگي فيلم بسيار موفق ناهيد را تهيه كرديد كه حتي در عرصه بين‌المللي هم موفق بود ولي ديگر اين كار را ادامه نداديد!؟
*شاید بخشی از موضوع را بشود به پای این گذاشت که هم بدشانس بودم و هم کم‌کاری کردم. بعد از فیلم ناهید، خیلی از فیلمسازان جوان آمدند و پیشنهاد همکاری دادند اما واقعا فیلمنامه‌هایشان خوب نبود یا حداقل از نظر من قوی نبود، بعضی‌هایشان متوسط بودند و خیلی‌هایشان هم ضعیف. اما برعکس، فیلمنامه ناهید، بسیار خوب بود و قبلا هم با کارگردانش خانم آیدا پناهنده تله‌فیلم آبروی از دست رفته آقای صادقی را کار کرده بودم که آن را یکی از بهترین آثار کارنامه کاری‌ام می‌دانم و هنوز هم معتقدم قابلیت سینمایی شدن داشت و نسبت به خیلی از فیلم‌های امروز هم کار بهتری بود. تصمیم گرفته بودم تله‌فیلم کار نکنم ولی وقتی فیلمنامه بسیار قوی‌اش را خواندم نتوانستم پیشنهاد بازی در آن را رد کنم. همیشه هم سعی کردم با وجود پیشنهاداتی که بوده است، بهترین را انتخاب کنم ولی اگر بین پیشنهادات زیادی که داشتم، اثر قابل‌قبولی پیدا نمی‌کردم، حاضر نبودم به هر قیمتی جلوی دوربین بروم. اینها را گفتم تا به اینجا برسم که اگر فیلمنامه خوبی باشد و ارزش ساخته شدن داشته باشد، اتفاقا بسیار هم استقبال می‌کنم فیلمی را تهیه کنم ولی با سخت‌گیری‌هایی که در زمینه انتخاب فیلمنامه دارم، شاید این کار کمی طول بکشد.

-در پايان برايمان بگوييد كه به فكر كارگرداني نيستيد؟
*اتفاقا كارگرداني را خيلي دوست دارم. یك قصه کوتاه دارم که می‌خواهم آن را به فیلم کوتاه تبديل كنم ولي فکر می‌کنم هنوز در بازیگری حرفی برای بازیگری دارم و احساس می‌کنم تمام نشده‌ام. البته بعضی وقت‌ها روزمرگی و این که اتفاقی نمی‌افتد باعث می‌شود فکر کنم تمام شده‌ام ولی ناگهان نقشی مثل همین توفیق در سریال پدر پیدا می‌شود که حتی در وهله اول رویش چندان حساب باز نمی‌کنم ولی وقتی نتیجه‌اش را که می‌بینم، نظرم عوض می‌شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا