تجارت

باز باران با ترانه

ناظم نیوز: اسم استان گیلان که به میان می آید، یاد کلوچه و چای لاهیجان ناخودآگاه به میان می آید و به یاد مرداب انزلی و جنگل های فومنات و .... استانی گیلان پر است از دیدنی ها و سرسبزی و جنگلهای فراوان.

در کنار همه زیبایی های خدادادی این استان و تاریخ کهن این خطه . می توان به آداب و روسم قدیمی مردمان گیلان پرداخت.
گستردگی رسوم و خصلت های فرهنگی گیلانیان با توجه به تعدد قومی و گوناگونی لهجه ها به حدی است که حتی آشنایی مختصر با آن در این مختصر نمی گنجد.
بعضی از آداب و آیین های مردمی گیلان به مرور در همهمه زندگی شهری رو به فراموشی و برخی دیگر کم رنگ شده است. اینک شرح مختصر و موجز برخی از این آداب و رسوم خواهد آمد:

آب بازی ( آب پاشان، آبریزان، تیرماسیزه)
از مراسم متداول گیلان در گذشته، آب بازی بود که امروز کمتر اثری از آن می توان یافت. این جشن در شرق گیلان و غرب مازندران به «تیرماسیزه» به معنی سیزدهم ماه تیر مشهور شده و احتمالاً همان تیرگان است. در فرهنگ ایران پیش از اسلام روز سیزدهم هر ماه تیر نام داشت و روز سیزدهم تیر را جشن می گرفتند. این مراسم به «آبریزان» یا «آب پاشان» نیز معروف بود. جشن آبریزان تا عهد شاه عباس در طبرستان و گیلان برقرار بود و سپس به تدریج از یاد رفت.
از مراسم دیگر این روز فال گیری و «لال شوش زنی» است. در این مورد، بزرگ خاندان بر بدن اهل خانه و دام ها و نیز به در و دیوار و همه چیز چوب می زد و خاموشی اهل خانه در برابر ضربات ترکه چوب، به باور آنها باعث برکت و رونق اقتصادی و معیشتی آنان می شد.

آینه تکم
یکی دیگر از مراسم قبل از سال نو، اجرای یک نمایش عروسکی به نام «آینه تکم» است که در نواحی غربی استان گیلان انجام می شد. «تکم چی ها» از آذربایجان به نقاط هشتپر و حتی انزلی و رشت می آمدند و پیام آور رسیدن سال نو و نوروز می شدند.
«تکم» عروسکی به شکل بز بود که به دسته ای متصل می شد و آن را با پارچه ها و منجوق های رنگی و پر می آراستند و با بالا و پایین بردن دسته ای که از میان چوبی سوراخ دار می گذشت، آن را به حرکت و جنبش وا می داشتند. در کنار این نمایش با صدای دو چوب که به هم می خورد و آهنگی شاد را تداعی می کرد، تکم چی ها ترانه هایی خوش آهنگ می خواندند.

بندبازی (لافندبازی)
بندبازی
از نمایش های سنتی گیلان که بیشتر در جشن هایی مثل عروسی، عید نوروز و یا در بازارهای هفتگی اجرا می شد، بندبازی است. در گیلان به آن «لافندبازی» نیز گفته می شود و مانند همان بندبازی در سیرک است. نمایش بر روی طنابی که از روی دو میله فلزی و چوبی محکم و ضربدری شکل گذشته و در دو طرف مهار شده، انجام می شود. اصلی ترین فرد نمایش «پهلوان» نام دارد که بر روی طناب ها با پای برهنه راه می رود و برای تعادل خود چوبی بزرگ به نام لنگر در دست می گیرد. پهلوان با ایستادن داخل تشت و یا قابلمه بر روی طناب راه می رود. گاه با دوچرخه ای که لاستیک آن را برداشته اند فواصل دو تیر را می پیماید. قرار دادن صندلی داخل یک سینی و نشستن روی صندلی و حفظ تعادل در همان حالت، از جمله عملیات دشوار این افراد است. در پایین طناب شخصی که لباس مسخره ای پوشیده و به «یالانچی پهلوان» مشهور است با لودگی و مسخرگی به تقلید از پهلوان می پردازد. نقاره چی و سرناچی نیز با نواختن آهنگ، تماشاگران را در فضای شاد این نمایش سهیم می سازند.

کشتی گیله مردی
این کشتی که امروزه همچنان پای برجاست، یادگار صلابت و دلاوری مردم این خطه است. کشتی «گیله مردی» ریشه در تاریخ دارد. «مقدسی» در قرن چهارم هجری از این کشتی یاد کرده است.
«ظهیرالدین مرعشی» در مورد آن می گوید رسم مردم دیلم است که جوانان روغن بر خود بمالند و پس از استراحت و خوراک کافی و لذیذ از گوشت، روغن، عسل و … زور آنها زیاد شده و قدرت می یابند که با فرد دیگری کشتی بگیرند.
کشتی گیران گیله مرد مراتب خاصی نظیر تنگوله یا نوچه، پهلوان، سرپهلوان یا میداندار دارند. این کشتی در محوطه ای محصور به نام «سیمبر» یا «سبزه میدان» برگزار می شود. کشتی گیله مردی معمولاً در تابستان و اعیاد و عروسی ها انجام می شود. کشتی گیران که شلوارهایی به نام «لاسپار» به پا دارند با بالاتنه لخت، ابتدا به حضار احترام می گذارند و سپس با حرکات نمایشی قدرت خویش را به رخ حریفان می کشانند. این حرکات نمایشی «فوزوما» یا «فزّومما» خوانده می شود.
پس از رجزخوانی، حریف با کف زدن به او پاسخ می دهد. نبرد ابتدا با حواله کردن مشت ها آغاز می شود. این بخش در موارد بسیار منجر به مجروح شدن و شکستگی استخوان یکی از طرفین می شود. در این کشتی هرگاه دست یکی از طرفین با زمین برخورد کند بازنده محسوب می شود. جایزه این مسابقات به صورت غیر نقدی و شامل پارچه، آینه، پیراهن، گوسفند و گاو و … است. به این جایزه «برم» می گویند.

ورزا جنگ
از رسوم و نمایش های دیرین گیلان و بعضی از نقاط ایران، جنگ گاوهای نر است. در گیلان به آنها «ورزا» یا «ورزو» گفته می شود. گاوهای جنگی معمولاً توسط ملاکین یا روستاییان مرفه نگهداری می شدند و فقط به درد مبارزه و جفت گیری می خوردند. این گاوها از شاخ های محکم برخوردارند که وسیله دفاع و حمله آنهاست. کوهان پشت ورزاها به آنها صلابتی می بخشد که هنرمندان سفالگر هزاران سال قبل را به الهام و ساخت شمایل سفالی آنان واداشته است. ساخت سفالینه های قرمز رنگ ملهم از این گاوهای نر زورمند از مشخصه های هنر باستانی گیلان است.
قدیمی ترین سندی که به چنین نمایشی در گیلان اشاره دارد فرمانی است نوشته بر روی سنگ مرمر قهوه ای و به خط نستعلیق بر ایوان ورودی مسجد جامع لاهیجان که به دستور «سلطان حسین صفوی» نگاشته شده و طی آن اهالی را از ارتکاب اعمال خلاف بازداشته و امر به تأدیب و تنبیه خلافکاران کرده است.
این فرمان که تاریخ 1106هـ. ق را دارد مردم را از کبوتر پرانی، گرگ دوانی و نگهداری گاو و قوچ و سایر حیوانات به منظور جنگ با یکدیگر بازداشته و این اعمال را ممنوع شمرده است.

چوگان بازی
این بازی که توسط اسب سواران انجام می شد اولین بار در زمان شاه عباس صفوی به هنگامی که لاهیجان را فتح نمود در گیلان مورد توجه قرار گرفت. پس از فرار «خان احمدحان» آخرین حاکم کیای بیه پیش، ملک موروثی او به دست صفویان افتاد. به دستور شاه عباس باغ بزرگ او را برای ایجاد زمین این بازی خراب کردند و از آن پس این محل به سبزه میدان مشهور شد. پولو(polo) کلمه ای انگلیسی مأخوذ از واژه ای تبسی و به معنی چوگان است.

چاه نخجیر
حکام قدیم گیلان به شکار علاقه فراوان داشتند. در عملیات شکار که «چاه نخجیر» نامیده می شد، ابتدا قسمتی از جنگل به عنوان شکارگاه انتخاب می شد. سپس با در هم پیچیدن شاخه های درختان دو رشته پرچین محکم به مساحت یک یا دو فرسخ درست می کردند. این دو پرچین طوری تهیه می شد که به تدریج بر یک نقطه متمرکز می شدند به گونه ای که در آخرین مرحله به زحمت گذرگاهی برای عبور یک شکار باقی می ماند. این دالان در انتها، به محوطه ای در عرض ده متر با پرچین های محکم و لانه هایی موسوم به چاه، محصور می شد. در روز شکار مردان گیل و دیلم پشت پرچین ها جمع می شدند و عده ای فریاد زنان با ساز و نقاره هیاهوی وحشت انگیزی ایجاد می کردند. این گروه بین دو پرچین پیش می آمدند و به آرامی شکار را به طرف محوطه مورد نظر می راندند. اطراف محوطه و کمی بالاتر، صفه کوچکی ایجاد می شد که در آنجا مردان جای می گرفتند و هنگامی که حیوان به دام می افتاد درهای لانه ها را می بستند.
وقتی که گرازها، گرگ ها، شغال ها و … در این لانه ها محبوس می شدند، گوزن ها که نمی توانستند از دالان به لانه ها راه یابند با ضربات پیکان و تبر کشته می شدند. والی و بزرگان دولت آنگاه روی صفه آمده و برای گشودن در لانه ها فرمان می دادند، به نحوی که تنها یک گراز می توانست در آن واحد خارج شود. در این موقع مردی جوان برای ورود به محوطه انتخاب می شد و هنگامی که گراز به طرف جوان حمله ور می شد او با یک ضربه گراز را از پای در می آورد.
شاه عباس صفوی پس از تسخیر گیلان چند بار چنین شکارهایی را ترتیب داده بود. در سال 1003هـ.ق عملیات شکاری توسط او با 10هزار مأمور تعقیب شکار انجام شد. در 1023 هـ.ق شاه عباس بار دیگر به گیلان آمد و به فرمان او30 هزار نفر مأمور تعقیب شکار از نواحی بیه پس و بیه پیش گرد آمدند و برای تعقیب شکار به جنگل رانکوه اعزام شدند. در این شکار تعداد بسیار زیادی از حیوانات وحشی کشته شدند. این شکار چنان مقبول طبع شاه افتاد که با وجود مرگ 2700 نفر از ماموران، از پایان دادن شکار امتناع ورزید. پس از سقوط فرمانروایان گیلان و ترک بازدیدهای شاهانه، این گونه کشتارهای وسیع پایان گرفت.

نوروزخوانى
نوروزخوانى از مراسم آخر هر سال در گیلان است. نوروزخوانى که هم اکنون نیز کم و بیش رواج دارد، در گیلان نماد ورود بهار و خیر و برکت است. براى این کار گروهى نوروزخوان در کوچه و خیابان به راه مى‌افتند و اشعارى مى‌خوانند. از معروف‌ترین این اشعار مى‌توان به ”دوازده امام“ و ”عروس گوله“ اشاره داشت. اغلب نوروزخوانان نخست دوازده امام را مى‌خوانند و وقتى به قسمت ترجیع‌بند مى‌رسند، آن را دو نفرى تکرار مى‌کنند و بعد نوروز و نوسال مى‌خوانند. این شعر چنین آغاز مى‌شود:

عروس گوله
نمایش ”عروس گوله“ نیز از دیگر مراسم قبل از حلول سال نو به شمار مى‌رفت. این نمایش همراه با آواز ریتمیک داراى مفاهیم اخلاقى و آیینى خاصى بود. بازیگران این نمایش معمولاً سه نفر بودند و به نقش غول، پیربابو و نازخانم ظاهر مى‌شدند. نقش نازخانم را بیشتر مواقع پسر جوانى که لباس زنانه پوشیده بود اجرا مى‌کرد. پیربابویا کوسه نقش پیرمردى بود که با غول بر سر تصاحب نازخانم به بحث و جدل مى‌پرداخت. غول هم خود را با کلاهى از کلوش (ساقه برنج)، زنگوله‌ها و چماق به هیبتى عجیب مى‌آراست. این گروه به منازل مختلف رفته، به ایفاى نقش خود مى‌پرداختند و در ازاى تهنیت‌گویى خویش و آرزوى سالى پربرکت و پر یُمن براى صاحبخانه، از او هدایایى دریافت مى‌کردند.

گل‌گل چهارشنبه
از دیگر مراسم کهن ایرانیان که در گیلان هم با بعضى تغییرات جزیى به آن مى‌پردازند، ”چهارشنبه‌سورى“ است که در غروب آخرین سه‌شنبه سال و در شب چهارشنبه انجام مى‌شود. به این منظور خار، بوته، گَوَن و کاه جمع‌آورى مى‌شد و با درست‌کردن پشته‌هایى که معمولاً رو به سمت قبله مى‌نهادند و سپس آتش زدن آنها، از روى آتش مى‌پریدند و هنگام پریدن با خوشحالى مى‌خواندند:
گل‌گل چهارشنبه به حق پنج‌شنبه
زردى ِبشه، سرخى بایه نکبت ِبشه، دولت بایه
یعنى: اى شعله آتش چهارشنبه، به حق پنج‌شنبه، زردى و ضعف و بیمارى رخت بربندد و نوبت سرخى و نشاط و خرمى فرا رسد. دوره نکبت و ناکامى به سر آید و دولت و اقبال روى نماید.
این سنت که از روزگار زرتشت و حتى جلوتر بر جاى مانده، در دوران اسلامى با اعتقادات مردم در هم آمیخته و رنگ و بویى دینى گرفته است. دود کردن اسپند هم از این رسوم است که سعى مى‌شد از سادات خریدارى شود و به هنگام دود کردن آن زمزمه مى‌کردند:

سیزده سال
آخرین مراسم نوروز، سیزده سال است. در این روز مردم گیلان بیشتر به کنار رودخانه‌ها و در دل جنگل‌ها مى‌روند و به صورت گروهی، آخرین روز نوروز را گرامى مى‌دارند. دختران گیلانى در این روز سبزه گره مى‌زنند. این مراسم معمولاً با بندبازی، کشتى گیله‌مردى و نواختن ساز و نقاره همراه است.

شب چله
شب چله از مراسم باستانى ایران، در گیلان هم از منزلت خاصى برخوردار است. شب اول دى‌ماه هر سال را اهل خانواده و خویشان و گاه همسایه‌ها گرد هم مى‌آیند تا آیین شب چله را برگزار نمایند. براى مراسم شب چله، معمولاً خوردنى‌ها و تنقلات و آجیل زیادى فراهم مى‌آورند. هندوانه به سفره این شب رنگ و بویى دیگر مى‌بخشد و به قولى اگر هر کس در شب چله هندوانه بخورد، در تابستان احساس تشنگى نمى‌کند. یکى از ترانه‌هایى که در این شب زمزمه مى‌شود، چنین است:

ازدواج
براى تشکیل خانواده، حضور زوجى که خواهان یکدیگرند، عامل تعیین کننده است. در گیلان، به خصوص در مناطق روستایى به دلیل مشارکت و همپایى زنان و مردان در امور معیشتی، ارتباط و آشنایى‌هاى اولیه از برخوردهاى ساده و روزمره اهالى آغاز مى‌شود.
با توجه به گسترش فعالیت‌هایى که در بطن زندگى روستایى جریان دارد مثل آیش، وجین و درو و … شناخت ابتدایى پسران و دختران به وجود مى‌آید. این شناخت بعدها به انتخاب و سپس در صورت پذیرش خانواده‌ها به تهیه مقدمات ازدواج منجر مى‌شود. به این ترتیب که با جلب موافقت خانوادهٔ طرفین و پس از مراسم خواستگاری، دوره نامزدى طى مى‌شود.
حنابندان: پیش از فرا رسیدن عروسى مراسمى به نام ”حنابندان“ در شهرها برپا مى‌شد. در این مراسم عروس مى‌باید در این شب دست و پایش را حنا ببندد.
نارنج‌زنى: از دیگر مراسم ازدواج، ”نارنج‌زنى“ است. رابینو که در اوایل قرن بیستم در گیلان به سر مى‌برد، خود شاهد این مراسم بود. وى مى‌نویسد که هنگام ازدواج، داماد نقل و سکه بر سر عروس مى‌پاشد، بعد نارنج یا پرتقالى به طرف او مى‌اندازد. آنگاه عروس و داماد دور چاه مى‌گردند. عروس سکه‌اى به نشانه خوشبختى در چاه مى‌اندازد و پس از آن درخت توتى در خانه مى‌نشانند.
گیشه‌بَرى:گیشه‌برى از دیگر مراسم مربوط به ازدواج است. بردن عروس به خانه داماد را گیشه‌برى مى‌نامند. این مراسم پرشور با صداى ساز و نقاره و ترانه‌خوانى و شادمانى خانواده عروس و داماد و دیگر مهمانان همراه است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا