سیروس ابراهیمزاده: مردم نياز به شادي دارند
اين روزها كه عكسي از فرامرز صديقي، بازيگر پيشكوست سينماي كشور دست به دست ميشود، شايد بد نباشد اين را يادآور شويم كه متاسفانه هنرمندان شاخص و بزرگ زيادي را در اين عرصه داريم كه مدتهاست يا بيكار هستند و يا آنقدر كمكار شدهاند كه اصلا ديده نميشوند!
ناظم نیوز: بازيگران بزرگي كه نه تنها هنرمند، بلكه سالهاست در عرصه ادبيات نيز فعال هستند و بدون شك بايد بيش از اينها به اين هنرمندان برجسته بپردازيم. به همين دليل به سراغ يكي ديگر از چهرههاي پيشكسوت عرصه هنر رفتيم. سیروس ابراهیمزاده که سالها در تلویزیون، سینما، تئاتر و رادیو فعالیت کرده، مدتی است حضور چندانی در عرصه بازیگری ندارد و شاید یکی از آخرین کارهای او که بتوان از آن نام برد، سریال ساختمان پزشکان باشد. این هنرمند از فعالیت این روزهایش در حوزه نگارش و ترجمه کتاب سخن گفت. او همچنین از تاخت و تاز کرونا و دلایل گزیدهکاریاش گفت و خاطراتی را از کاکتوس به یادماندنی روایت کرد و همچنین هنرمندانی که دیگر در میان ما نیستند. او البته چندان اهل مصاحبه نیست و به همین دلیل هم کمتر از او گفتگویی را در رسانه ها دیدهایم. او بيش از هر چيزي معتقد است كه مردم این روزها نیاز به خنده دارند، نیازمند حال خوب هستند، اینکه ما چه میکنيم برای آنها جذابیتی ندارد، به همین دلیل میخواهد این مصاحبه در قالب طنز باشد و زمانی که آن را میخوانند، خنده بر لبشان بیاید. پس از آن است که به سوالهایمان با نظم، دقت و ظرافت خاص خود همراه با لحنی طنزآلود، آنگونه که در آثارش هویداست پاسخ میدهد. سیروس ابراهیمزاده نویسنده و بازیگر پیشکسوت فروردین ماه ۱۴۰۰ وارد هشتاد و چهارمین سال زندگی شد. او دارای مدرک کارشناسی ارشد تئاتر از مدرسه هنرهای دراماتیک و موسیقی بیرمنگام انگلستان و آکادمی هنرهای نمایشی موسیقی لندن و کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است و فعالیت هنری را در سال ۱۳۴۶ با تلویزیون و رادیو آغاز کرد. تنهاترین سردار، ولایت عشق، کاکتوس، آرایشگاه زیبا، خانه ما، حس سوم، آشپزباشی و ساختمان پزشکان ازجمله آثار این هنرمند در تلویزیون محسوب میشوند. بازی در فیلم حسن کچل، به کارگردانی علی حاتمی نخستین تجربه سینمایی اوست. از عمده نمایشهای ابراهیمزاده میتوان به اتللو، جعفرخان از فرنگ برگشته، ملیحه و… نیز اشاره کرد.
-این روزها چه میکنید؟ با شرایط کرونا آیا مشغول به کاری هستید؟
*ساعت 6 بامداد از خواب برمیخیزم، دمپاییهای پشت پا بستهام را میپوشم، یکی از پنجرههای رو به حیاط را باز میکنم و هوای نیمه سالم صبح پایتخت را به درون دعوت میکنم. نیم ساعت ورزش سبک سوئدی و بعد پنجره را بسته کیپ میکنم باری… سپس به سرعت برق ولی آرام و بیسر و صدا صبحانه را میزنم توی رگ (به قول برو بچههای قدیمی) نان سنگک بالای ۱۰ هزار تومان را عشق است! باری… مینشینم پشت میز و با فال حافظ شروع میکنم: صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند. روی میز چندین کتاب و مجله در زمینههای گوناگون هنر و ادبیات، خوانده و نخوانده، باز و نیمه باز روی میز ولو شده. كتاب پرورقی که مجموعه نمایشنامههای کوتاه به زبان انگلیسی که سفارش گرفتهام ترجمه کنم. اوایل فتنه عالیجناب کرونا، کار را شروع کردهام و هنوز ناتمام است…!
-مدتهاست از تلویزیون دور هستید آیا دلیلی دارد. آیا پیشنهاد میشود و نمیپذیرید یا خیر؟
*بعد از ظهور و تاخت و تاز کرونا، بازار کسب و کار تئاتر و سریال سازی کاسد (لفظ قلم کساد) شده و دیگر اینکه من همیشه گزیده (لفظ قلم کمکاری بیکاری) کار کردهام! درواقع بوده پيشنهادهايي ولي خيلي برايم جذاب نبوده كه در آنها حضور داشته باشم.
-شما در سریالهای تلویزیونیای به ایفای نقش پرداختهاید که اغلب به نوعی طنز بوده و کارهای پرمخاطبی هم بودهاند. علت اینکه دیگر اینگونه آثار در تلویزیون نیست، چیست؟
*باید از خودشان پرسید… شاید بتوان گفت دیگه براشون صرف نمیکنه! البته اميدوارم دلخور نشوند، شوخی کردم!
-شبکه نمایش خانگی رقابت جدی با تلویزیون پیدا کرده در سریالهایی که تولید میکند آیا پیشنهادی به شما در این مدیوم شده؟
*بله خوب است…خوب! رقابت نمایش خانگی با نوع غیرخانگیاش بسیار جدی است. ولی از من تا به حال دعوت به کار نکردهاند. (لطفا بین خودمان بماند!)
-کاکتوس و آشپزباشی، از آثار به یادماندنی شما در تلویزیون محسوب میشود. درباره این سریالها که سال ۷۹ تولید شد. اگر خاطرهای دارید و همکاریتان با آقای هنرمند بفرمایید؟
*آشپزباشی سریال خوبی بود مثل اغلب دیگر کارهای محمدرضا هنرمند و من یک نقش کوتاه دوست داشتنی در آن داشتم. ولی کاکتوس، داستان مفصلی دارد. این سریال نشأت گرفته از سریال اختاپوس بود. ياد هنرمندان قديمي اين سريال گرامي باد.
-از خاطرات سریال کاکتوس بگویید؟
*یکی از هممحلهایهای قدیم من که میدانستم دستی بر قلم دارد و عیالوار و نیازمند است، روزی سراغ من آمد و از من خواهش کرد که به عنوان نویسنده متن دست او را در کاکتوس بند کنم. سمعا و طاعتا، با محمدرضا هنرمند در این باره صحبت کردم و او پذیرفت که دوست من متنی به عنوان نمونه بنویسد و به ما بدهد. دوست نویسنده در مدتی کمتر از یک هفته نوشته خود را تسلیم کاکتوس کرد و قرار شد در اولین جلسه تمرین ما متن او خوانده شود و نظر جمع همکاران مورد نظر قرار گیرد. در جلسه متن را به دست من دادند که بخوانم برای جمع… چشمتان روز بد نبیند وقتی دفترچه متن را باز کردم، دیدم که دوست ما هرچه متلک و بد و بیراه میدانست بار ما کرده است و او تنها کسی بود که کاکتوس را نمیپسندید!
-کرونا هنرمندان بسیاری را از ما گرفت. درباره پیشکسوتانی که با شما دوست و همکار بودند بفرمایید و اگر تمایل دارید یادی از آنها کنید…
*یاد میکنم از پرویز پورحسینی، کامبوزیا پرتوی، چنگیز جلیلوند، خسرو سینایی، اکبر عالمی، کریم اکبری مبارکه، کامبیز درمبخش و… گرامی میدارم دیگر یاران و هموطنان و قربانیان جهانی کرونای عبرت آموز آدمیخوار را. باشد که انسان امروز به جای دشمنی با همنوع و کشت و کشتار یکدیگر از عهده براندازی این آدمکش به ظاهر ریزه میزه ولي خطرناك برآید. شاد زیوید و دیر پایید به روزگاران!