جواد يحيوي: فضاي مجازي همه ما را بدعادت كرده است!
اين روزها بسياري از مجريان تلويزيون كه اتفاقا هم كاربلد بودند و هم مخاطبان زيادي داشتند، ديگر در رسانهملي كار نميكنند و هركدام به نوعي از تلويزيون كنار گذاشته شدهاند و اتفاقا تا دلتان بخواهد مجريان ناكارآمد و بياستعداد در حال اجراي برنامه در تلويزيون هستند و اين موضوع باعث شده تا مخاطبان تلويزيون روز به روز بيش از قبل به حال رسانه ملي افسوس بخورند.
ناظم نیوز: جواد يحيوي يكي از اين مجريان قديمي است كه حالا سالها از آخرين حضورش در تلويزيون گذشته و شايد كمتر كسي به خاطر بياورد كه او آخرين بار چه زماني در تلويزيون برنامه اجرا كرده است! با اين حال او از هنر دور نبوده و در سالهاي اخير به بازيگري پرداخته، خصوصا در تئاتر… جواد یحیوی که در دوران کرونا در 2 نمایش به ایفای نقش پرداخته و اين روزها با نمایش برلینگتون، به کارگردانی مسعود میرطاهری در سالن ملک روی صحنه است. او در گفتگويي از تغییرات زندگی امروز میگوید، از اینکه بخش عمدهای از زندگیمان به فضای مجازی منتقل شده و از تیغ دو دم کرونا… او همچنین بعید میداند که بار دیگر به عنوان مجری در تلویزیون دیده شود.
-كار كردن در دوران كرونا چطور است؟ درواقع شما به عنوان يك بازيگر كه بيش از سايز بخشهاي هنري در معرض بيماري كرونا هستند، جطور در اين ايام كار كرديد؟
*نمیشود کار را متوقف کرد! کاری که مدام در حال تمرین و تجربه آن هستیم و رشدمان در دل این تجربهاندوزی رخ میدهد و بخشهایی از وجود خود را کشف میکنیم. به همین دلیل در این دوران هم سالی یک کار داشتم، سال گذشته با نمایش جیرجیرک روی صحنه رفتم و حالا هم در نمایش برلینگتون بازی میکنم.
-حال روز تئاتر را در اين ايام چطور ميبينيد؟
درست است كه خود من شخصا در 2 نمايش بازي كردهآم و بعضي ديگر از دوستان و همكاران هم نمايشهايي را روي صحنه بردهاند ولی تردیدی نیست که از دوران رونق تئاتر چیزی باقی نمانده و این را با نارضایتی میگویم. این روزها نه احوال فعالان تئاتر خوب است و نه حال و روز مخاطبانشان. همه در شرایط نیمه خاموش و نیمه روشنی کار میکنیم. بیش از این هم نمیتوان انتظار داشت. به عنوان بازیگر معتقدم هر کاری، تجربه شخصی و گروهی خاص خود را دارد ولی وقتی تماشاگر نیاید یا گروه اجرایی و مخاطب با حال خوشی در این گفتگو شرکت نکنند، این تجربه، تجربهای است ناکام یا حداقل کامل نیست.با این حال پذیرفتهایم تئاتر و این فرهنگ را زنده نگه داریم نه با توقعات ایدهآل بلکه با توجه به شرایط موجود.
-به نظرتان بعد از چندین بار تعطیلی و بازگشایی تئاتر، چقدر در جلب اعتماد مخاطبان برای حضور در سالنهای نمایش موفق بودهایم و این اعتماد سازی چقدر رخ داده است؟
*با پیشرفت واکسیناسیون، نگرانی مردم برای حضور در اجتماعات کمتر شده و افراد اعتماد به نفس بیشتری برای حضور در جمع پیدا کردهاند ولی هنوز در سالنهای تئاتر تفاوت رفتار مردم را نمیبینیم. شاید اگر در حوزه دیگری فعالیت میکردیم، این اعتمادسازی راحتتر بود همچنان که مردم برای حضور در ورزشگاه اعتماد به نفس بیشتری دارند ولی در تئاتر هنوز این اتفاق رخ نداده است. بعضی از دوستان تئاتریام هنوز برای حضور در فضاهای بسته وسواسها و معذوریتهایی دارند. به هر حال بازگشت به حالت قبلی، نیازمند گذر زمان است و جز امید کاری از دستمان بر نمیآید که با کم شدن آمار تلفات و رشد واکسناسیون، این اعتماد سازی بتدریج انجام شود.
-در اين ايام البته شكل اجراها هم تغيير كرده و حتي شكل تبليغات هم مانند گذشته نيست!
*شخصا شیوههای جدید تبلیغات تئاتر را چندان کارآمد نمیدانم. چند سالی است که تبلیغات تئاتر در فضای اینستاگرام متمرکز شده است که تجربه نشان داد کارایی ندارد. شاید از نظر خودمان اطلاعرسانی کرده باشیم ولی افراد فعال در این رسانه ترجیح میدهند وقت خود را در همان فضای مجازی سپری کنند تا در دنیای واقعی. وقتی شما پُستی در اینستاگرام میگذارید، مدام لایک میخورد ولی وقتی در سالن تئاتر روی صحنه میروید، از آن کسانی که مطلب شما را لایک کردهاند، خبری نیست چون حضور در فضای مجازی راحتتر است تا اینکه فرد، بخواهد وقت بگذارد و از خانه بیرون بزند و بلیت بخرد و در سالن به تماشای تئاتر بنشیند. به نظرم لازم است در شیوههای اطلاعرسانی تجدیدنظر کنیم. نمیخواهم تجربههای بشر را در فضای مجازی زیر سوال ببرم ولی این فضا افراد را کمی بد عادت کرده است و دوست دارد همه چیز را همان جا با یک اشاره انگشت به دست بیاورد. دوران کرونا نشان داد بخشهایی از زندگی ما به حضور فیزیکی نیاز چندانی ندارد. همچنانکه آموزش در مدارس و دانشگاهها به فضای مجازی منتقل شده است و این وضعیت نشان داد شاید لازم است درباره حضور فیزیکی در برخی موارد، تجدید نظر کنیم. به هر حال پروسه گذار است از شکلی به شکلی دیگر.
-به صورت كلي وضعيت تئاتر را چطور ميبينيد خصوصا آينده اين هنر ارزشمند را؟
*راستش من نگرانیهاي جدی برای آینده این هنر دارم. دلم نمیخواهد فکر کنم تئاتر به عنوان یک رسانه اجتماعی اثرگذار به اواخر عمر خود نزدیک شده و در دوره جدید بیشتر به رسانهای فانتزیتر، تشریفاتیتر یا خاصتر تبدیل شده است و دیگر نمیتوان از آن توقع داشت به عنوان رسانهای فراگیر تر مورد استفاده عموم مردم باشد و کارکردهای اجتماعی خود را حفظ کند. تئاتر، هنری باستانی است و مربوط به دوران کهن زندگی انسان و شیوههای ارتباطی کهن. اما امروزه نمیتوانیم چشممان را بر تغییرات زندگی نوین ببندیم چراکه مختصات زندگی امروزی عوض شده است. امروزه رفتار مردم حتی برای تهیه ضروریات زندگی خود عوض شده است. نمیدانم چرا باید توقع داشته باشیم آدمها به همان شکل قبلی فکر کنند. روزگاری مردم برای دریافت یک محصول فرهنگی به سالنهای تئاتر یا اپرا مراجعه میکردند. آمدن تلویزیون یعنی تولیدکننده فرهنگ تصمیم گرفته به خانه مخاطب برود و محتوای فرهنگی یا حتی سرگرمیساز خود را به او ارائه بدهد. بعد از دههها حکمرانی تلویزیون، امروزه هر یک از ما رسانههای شخصی خود را داریم که هم برای انتشار پیامهای شخصیمان به کار میآید و هم برای دریافت پیامهای دیگران. ضمن اینکه از احوالات یکدیگر هم با خبر میشویم. به همین دلیل فکر میکنم تلویزیون هم به اسب پیری تبدیل شده که زودتر باید از آن پیاده شد.
-ولي تئاتر هنوزهم فرق دارد…
*بله، اصالت تئاتر هرگز از بين نميرود. ویژگی خاصی که سبب ماندگاری این هنر در سدههای متمادی شده همين اصالت است. تئاتر، هنر بسیار اصیلی است و در عواطف بشر ریشه داشته که تا امروز دوام آورده ولی تجربه ملموس پاندمی کرونا نشان داد چیزهایی در ما عوض شده و ما را به انسانهای قبل و بعد از کرونا تبدیل میکند و همه اینها را با نارضایتی میگویم.
-به نظرم شما كلا با مدرنيته موافق نيستيد و گلايههاي زيادي داريد!؟
*: اساسا با تجربههای مدرن زندگی بشر موافق نیستم و خیلی دل خوشی از آن ندارم. ممکن است آدم واپسگرایی به نظر بیایم ولی زندگی بشر را در دوران کهن بیشتر دوست میدارم چون زیست آدمها به روح زندگی نزدیکتر بوده است اما این بزک دوزکهای دوره مدرن و افزودنیهای دیگری که به زندگی اضافه شده، ارتباطی به روح زندگی ندارد.
-به نظرتان در این وضعیت آیا میتوان به رونق دوباره تئاتر امید داشت؟
*خیلی خوشبین نیستم. این شرایط سبب شد افراد به راههای دیگری بیندیشند و بتدریج شیوههای دیگری را وارد زندگی خود کنند. نمیتوان با این تغییر مخالفت کرد یا جلوی رشد را گرفت چون جزو تجربههای تکاملی انسان است ولی گاهی بعضی بالا رفتنها مانند فواره میماند که ناگهان بالا میرود و مانند شاخهای نیست که بالا رفتنش ریشهای داشته باشد. بالا رفتنهای فواره گونه، ناگهان هم سقوط میکند. من از این سقوط میگویم. اگر در بالا رفتنهای دوره مدرن، از اصل زندگی غافل شویم، مانند آن فواره سقوطی ناگهانی خواهیم داشت.
-آیا ملموس بودن مرگ و گذار بودن زندگی در دوران کرونا میتواند سبب شود بیشتر قدر زندگی را بدانیم؟
*مواجهه با شکننده بودن زندگی و آسیبپذیری انسان، فلسفه تازهای نیست. همچنان که خیام هم چنین نگرشی داشته و مردمان او را به عنوان حکیم میشناخته اند یعنی اندیشه او مورد تایید مردم بوده است ولی در هر حال معمولا آدمیزاد طوری زندگی کرده که گویی قرار است تا ابد در این دنیا بماند. در این مقطع کرونا مواجهه رو در روتری با مرگ داشتهایم. از این زوایه امیدوارم افراد قدر زندگی و لحظات را بیشتر بدانند و آن را سرشارتر کنند. اما این خطر هم هست که اگر این نگاه در لایههای عمیقتر اندیشه ما قوام پیدا نکند، به افرادی سوء استفادهگر تبدیل شویم و بیشتر بر مادیات و مالاندوزی تمرکز پیدا کنیم چراکه انسان میکوشد زندگی خود را کیفیت بیشتری ببخشد و زندگی مدرن هم میگوید کیفیت بالاتر یعنی مادیات بیشتر. بنابراین این تغییر مانند تیغ دو دم است که هر دو حالش وجود دارد؛ اگر عمیقتر برخورد نکنیم، این خطر وجود دارد که به هیولا تبدیل شویم. به نظرم این تجربه فرقی به حال ما نکرده. متناسب با شخصیت، تاملات و آگاهیهایمان با این پدیده برخورد میکنیم، به آدمهایی بهتر تبدیل میشویم یا به هیولاهایی جدید.
-در پايان دوست داريم راحعبه موضوع مجريگري شما در تلويزيون بپردازيم… به هر حال هنوز هم خيليها شما را در قامت مجري در تلويزيون به ياد دارند. آيا بازهم ميتوانيم شما را در برنامههاي تلويزيوني ببينيم؟
*خیلی بعید است دوباره به عنوان مجری با تلویزیون همکاری کنم. در چند ماه گذشته به اجرای چند برنامه دعوت شدم ولی خیلی ذوق و علاقهای نداشتم. فاصلهای که از تلویزیون گرفتم، صرفا فیزیکی نیست. ذهن و باورمان هم از هم دور شده است. شاید در فضای اجرا، کارایی گذشته را نداشته باشم و فکر نمیکنم دیگر به عنوان مجری در تلویزیون دیده بشوم. ممکن است به عنوان بازیگر یا گفتگوکنندهای که به صورت غیرمستقیم گفتگو داشته باشد، برایم جذابیتی ایجاد کند اما با این تلقی که از کار رسانهای در تلویزیونمان هست و مجریهایش هم عموما به داناهای کلی تبدیل شدهاند، دوست ندارم اجرای برنامه داشته باشم. چندی پیش مجری یک برنامه صبحگاهی بعد از خواندن تیتر يك خبر آنچنان درباره آن اظهارنظر میکرد که گویی فرمانروای یک سرزمین است و حتما باید درباره هر پدیدهای نظری بدهد و راه نجاتی بیابد. من اهل این کار نیستم و به همين دليل است كه ميگويم حتي از نظر فكري هم از فضاي تلويزيون دور شدهام و به همين دليل احساس ميكنم كه ديگر نميتوانم در تلويزيون به كار اجرا بپردازم.