باندبازي در سينما ادامه دارد…
عبدالرضا اکبری، چهره كهنهكار عرصه بازيگري كه از جمله بازيگران موفق و پركار سينما و تلويزيون ميباشد شب گذشته مهمان برنامه سریالیست تلویزیون بود و در اين برنامه از تجربه سریال تولدی دیگر گفت و همينطور درباره باندبازيها در انتخاب بازيگران و اتفافات ديگري كه در اين سالها در سينما رخ داده است، توضيح داد.
ناظم نیوز: او در ابتداي اين برنامه درباره سريال تولدي ديگر كه يكي از محبوبترين سريالها با بازي وي بوده، گفت: تصویربرداری این کار سالهای ۷۶-۷۷ شروع شد. داریوش فرهنگ را قبلتر از اینها میشناختم. از طریق تئاترها زمانی که روی صحنه نمایش کار میکردیم. خیلی دوست داشتم با او به ویژه در تئاتر بازی کنم. گذشت و قسمت شد تا در این کار از من دعوت کرد. وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم از آن کارهایی است که میتواند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند. از مجموعه کارهایی که به دستم رسید، مثل پهلوانان نمیمیرند، عملیات ۱۲۵، مثل مزد ترس، باغ گیلاس و خیلی کارهای دیگر از همان روز اول که فیلمنامه را میخوانی از دیالوگها و شخصیتپردازیها متوجه میشوی که کاری که قرار است ارتباطش را با تماشاچی برقرار کند در همان مرحله نوشتاری خودش را نشان میدهد. تولدی دیگر هم این ویژگی را داشت. داریوش فرهنگ و تیم حرفهای با تهیهکنندههای خوب که بالای سرکار بودند و انتخاب بازیگران و حضور مرحومه جمیله شیخی در این کار برایم آن زمان و در طول این سالها افتخاری بود. وقتی با این بزرگان کار میکردم فرصتی بود و من این فرصت را غنیمت میشمردم. این بزرگان برایم یک دانشگاه بودند. هر لحظه که فرصت پیدا میکردیم، ما را به تاریخ نمایش در ایران میبردند و این برای من سادهتر از چیزی بود که در دانشگاه و کلاسهای دیگر میخواستیم یاد بگیریم. یکی از محسنات کار داریوش فرهنگ این بود که خودش تئاتری بود و همه تیمی که جمع کرده بود به جز بازیگران کودک تئاتری بودند. داریوش فرهنگ کارگردان خوبی در تئاتر است و در سینما هم کارهای ارزندهای داشته است و اکثرا از بازیگران تئاتر در کارهایش استفاده کردهاند.
عبدالرضا اکبری در بخش ديگري از صحبتهاي خود درباره فيلمنامه اين سريال توضیح داد: شروع این قصه را رامبدجوان و دوستان دیگری که در کنارش بودند، نوشتند. اما دوستان دیگری از جمله علی خودسیانی آمد و این کار را شروع کرد. خود آقای فرهنگ هم در نهایت یک بازنویسی داشت. چون روی ادبیات نمایشی اشراف و تسلط داشت. یکی از ویژگیهای بسیار مهم کار او و گروهش این بود که همزمان با پیش تولید برای ما جلسات روخوانی، آنالیز متن را گذاشته بودند و در عین حال جلسه معارفهای بود. در طول کارهایی که داشتم روال اینطور بود. مثلا برای کار پهلوانان نمیمیرند، حسن فتحی 2 هفته روخوانی و تجزیه و تحلیل کردیم و با واژهها و دیالوگها آشنایی پیدا کردیم. سرصحنه درگیر مسائل جزئی نبودیم و به کار دکوپاژ میپرداختیم. در حال حاضر این مسایل در کارها اصلا در نظر گرفته نمیشود. در خیلی از کارها حتی جلسه معارفه هم نداریم. مثلا قرار است من در کاری کار کنم، دقیقه ۹۰ جلوی دوربین میروم و نه من کسی که قرار است نقش دخترم را بازی کند میشناسم و نه او، من را به آن اندازه. تا بخواهیم همدیگر را پیدا کنیم و قلقگیری کنیم و بشناسیم زمان زیادی میبرد. این موارد در سکانسها در تلهفیلم خودش را نشان میدهد که هنوز یخها بازنشده است و بچهها خوب نمیتوانند ارتباط برقرار کنند. ارتباط رودررو و چشم در چشم سرد و بیروح است. در دل سریال گم میشود. این موضوع در سینما هم کم است. در لحظه و روزی که آفیش میشوی تا کار کنی جلسه روخوانی میگذارند. کمتر به این مسئله پرداخته میشود. مسئله بازیگری بسیار در دنیای تصویر مهم است. کارهای دیگر هم مهم هستند و نقش مهم و برجستهای دارند. اما در نهایت کسی که قرار است پیام قصه را به بیننده منتقل کند و او را به دل نمایش ببرد و با خود همراه کند بازیگر است. چیزی که اهمیت کمی برایش قائل هستند.
اين بازيگر شاخص و پرتجربه در ادامه تاکید کرد: در سریال تولدی دیگر این اتفاق افتاد و ما با هم خانواده شدیم. با خانم زنگنه، با عباس محبی، آقای گیتیجاه و خانم طاهری خانواده شدیم. تکرار این کارها را مردم دوست دارند. اما برای ما درد مضاعف است، میبینیم عمری ۳۰ ساله از ما گذشته است بدون اینکه متوجه باشیم چون درگیر کار بودهایم. نمیدانم چه کسی میتواند جای جمیله شیخی را پرکند. واقعا از نظر اخلاق، دیسیپلین، انضباط بینظیر بود. وقتی میرسید باید همه چیز سرجای خودش آماده بود. اگر نبود بداخلاقی میکرد. اما از آن بداخلاقیهایی که دوست داشتی. بسیار جذبه داشت و منضبط بود. بازیگر مقابلش باید به موقع حضور پیدا میکرد. اگر غیبتی داشت یا دیر میآمد در روحیه او تاثیر میگذاشت. آنها با فرهنگ دیگری در تئاتر ما رشد کرده بودند. از این بزرگواران و پیشکسوتان خود باید یاد بگیریم. امروزه خیلیها به مسئله زمان و اخلاق و احترام به پیشکسوت توجه نمیکنند. پیشرفتهای تجهیزاتی به کنار، پیشرفتهای فنی به کنار اما مسیر را بزرگان و پیشکسوتان برای ما بازکردند. ما سعی کردیم از نسل قبل از خودمان و آموزگارانی که کار را به ما یادداده بودند بیاموزیم و از همه مهمتراخلاق بیاموزیم. امروز متاسفانه مقداری از اخلاق دور افتادهایم.
عبدالرضا اكبري در بخش ديگري از اين برنامه درباره تفاوت بين نسلهاي بازيگري صحبت كرد و گفت: قطعا تفاوت زیادی بیان نسل فعلی و نسل ماست. پیشکسوتان با سختی وارد این عرصه شدند. خیلی دشوار بود تا کاری را به عرصه برسانند و مردم را پای کار بکشانند و با مقوله تئاتر، نمایش و بازیگری آشنا کنند. برای اینکه بازیگری و شخصیت را جا بیاندازند کارهای سختی کردند. در حال حاضر در سادهترین شکل ممکن کار میکنیم. به نظرم بازیگران فعلی در مقایسه با نسل گذشته و نسل خودمان باید بگویم ما به پول و شهرت فکر نمیکردیم. هرچند اجتنابناپذیر بود. شهرت و معروفیت و محبوبیت چیزهایی است که با این شغل میآید. اما اینکه چطور بتوانی خودت را حفظ کنی مهم است. شاید شهرت به سادگی یک شبه به دست بیاید اما به همان سادگی هم از دست میرود. حفظ آن سخت است. بازیگرانی داریم که به خاطر تیپ، ظاهر، چهره و لباسشان یکشبه برای کاری انتخاب شوند و این یکی از فاکتورهاست. استعداد، خلاقیت، ذوق، سلیقه، زیباشناسی، سواد و اخلاق بازیگر بسیار مهمتر است. بسیاری از بازیگران ما در حال حاضر فقط دیالوگ حفظکنهای خوبی هستند. این دیالوگها را هرکسی می تواند حفظ بکند. بسیاری از بازیگران ما که تحصیل کرده این کار و تجربه کرده این رشته هستند و سالها روی صحنه تئاتر بوده اند الان در خانه ها نشسته اند و بیکار هستند. به نظرم باید طوری این قضیه مدیریت شود و این دوستان را به کار دعوت کنند. کار بازیگری فقط دیالوگ حفظ کردن نیست. اینکه بتوانیم نقشی را با تمام وجود، عشق و با یک احساس خیلی شفاف بیان کنیم مهم است. احساس میکنم الان در بازیهایی که می بینیم خون جریان ندارد. بازها تقلیدی شده است. از روی دست هم تقلید میکنند. واضح است نیاز نیست من اشاره کنم. بیشتر انتخاب ها براساس تیپ افراد است. ما در دانشگاه و آموزشگاه های علاقمندان به بازیگری را داریم که دوست دارند بیایند و فورا جلوی دوربین بروند و زود هم معروف شوند و عکسهایشان دیده شود. باید ظرفیت خود را هم در نظر بگیرند. این عکس پشت جلد مجلهها خیلیها را یکشبه از جاده آسفالت به جاده خاکی انداخته است. باید در دانشگاهها به این مسائل توجه شود. ما در دانشگاهها بچههای مستعدی داریم اما خودتان در جریان هستید یک تیم اینطرف و یک تیم آن طرف تشکیل دادهاند. برای خودشان گروه درست کردهاند و بدون اینکه در نظر بگیرند هر نقشی به فلان بازیگر میخورد و باورپذیر است افراد را انتخاب میکنند در حالی که با انتخاب درست ۵ درصد مسیر را رفتهای. انتخابها درست نیست.
عبدالرضا اکبری در ادامه به بانديازيها در سينما اشاره كرد و گفت: صددرصد به باندبازی در انتخاب بازیگران برای نقشها اعتقاد دارم. بسیاری از اتفاقاتی که میافتد و شاید خیلیهایشان از دوستانم باشند، اینطور است که نقشها را بین خودشان تقسیم میکنند. میبینی در یک سال، دو سال یا سه سال در شبکههای مختلف و فیلمها حضور دارند. به این دلیل که مدیریت نمیشود و نقشها را بین خودشان تقسیم میکنند. در حالیکه میشود این را مدیریت کرد. اتفاقاتی که در سازمان میافتد و خودمان هم از دوران جوانی کارمان را اینجا شروع کردیم و تلویزیون سکوی پرتاب ما بود یکطور دیگر است. آن طرف هم طور دیگری است. اگر میخواستند در خانه سینما سختگیریهایی برای ورود بازیگران جدید داشته باشند برای این بود که میخواستند صرفا به هرکسی کارت ندهند. هرکسی عضو خانه سینما نشود به سادگی و بتواند ۱۰ نمونه کار نقش اولی را در سینما داشته باشد. تجربه تئاتر و تحصیلات آکادمیک داشته باشد. ولی خیلیها میآمدند و بیرویه این کار را میکردند. مقداری جلوی آن گرفته شد. اما تقسیم نقش همچنان ادامه دارد و میبینیم همانطور بیرویه که البته شدت هم پیدا کرده است ادامه میدهند. دوستان خودمان تیم تشکیل دادهاند. با گروه مخالف نیستیم. اعتقادم این است که برای داشتن یک تئاتر باید گروه داشته باشی. گروه وجود داشته باشد نقش و بازیگری هم وجود دارد. اما گروهی که بتواند حق دیگران را بدهد. اگر در گروهمان ببنیم افرادمان برای نقشی مناسب نیستند از بیرون افراد را دعوت کنیم تا نقشی را ایفا کنند. این گروهها زیاد ماندگار نیستند و به هر حال جدا میشوند و به پایان میرسند و سراغ چیزهای دیگری میروند. زمانی یادم است در گروه تئاترمان که ۱۰ سال کار کردیم این را یاد گرفتیم که اگر من اینجا نقش اصلی بازی می کنم به واسطه تیپ، قیافه و استعداد و ظرفیتم برای این نقش مناسب هستم بچه ها می پذیرفتند و به رشد من کمک می کردند. در نقش های مختلف دو، سه یا چهار اینطور بود. می دانستم در یک تئاتر دیگر من نقش اصلی نیستم و دوست دیگرم به واسطه پتانسیل هایی که دارد قرار است باشد. این را می پذیرفتیم. در این گروهها وقتی یکی از بچه ها دو تا نقش اصلی بازی می کنند از رو برای هم شمشیر م بندند. بسیاری از همکارانم و اساتیدی که در دانشگاهها هستند مسائل تئوریک را آموختهاند، تجربهای از جلوی دوربین بودن و تئاتر نداشتهاند، شاید نسل ما بتواند اینها را منتقل کند، کسانی که با جمشید مشایخی و استاد نصیریان کار کردهاند. در مقطعی بچههایی که نقش فرزندانم را در سریال تولدی دیگر بازی می کردند دیدم. اما آنها را نشناختم. خیلی فاصله افتاده بود و اینقدر بزرگ شده بودند که تا خودشان را معرفی نمی کردند آنها را نمیشناختم. بچهها تا زمانی که کودک هستند چهرههای شیرینی دارند وقتی بزرگ میشوند فرمشان فرق میکند. چندتایی از بچههایی که در کودکی بازی کردند را دیدم و متوجه تغییر زیادشان شدم.
اين بازيگر در بخش ديگري از برنامه به كارهاي تازهاي كه در آنها حضور داشته و گفت: در کار جدیدم با آقای ابوفاضلی به نام شب دیدار که سریالی 30 قسمتی است یکی از این بچهها کار میکند و شاهد احمدلو است. کارگردان خوبی شده است. همچنان نگاههای معصومانه را دارد. خانم متخصص در همین سریال نقش همسر من را بازی میکند. در مورد تغییر چهره خانم متخصص در سریال تولدی دیگر کاش آقای فرهنگ حضور داشت و توضیح میداد. به من هم درباره تفاوت فاحش تغییر چهره او که بعد خانم زنگنه بازی کرد گفتند. گفتند چطوری این اتفاق افتاد. خیلی روی این فکر کرده بودند. حتی فکرکرده بودند صدا همان باشد و خانم متخصص صحبت کند. جایگزینی پیدا نشد. نمیدانم چرا این اتفاق نیفتاد. اشاره درستی است چون مردم هم میگفتند چقدر خوب است تصادف کنی و این شکلی بشوی. ما قبل از کار تولدی دیگر با روحیات یکدیگر آشنا شده بودیم و آقای فرهنگ خیلی وقتش را برای این تلف نمیکرد. خیلی کارگردان ها این وقت را میگذارند موقع فیلمبرداری وزمان زیادی میبرد. می دانید که وقتی کار شروع میشود زمان در تولید چقدر اهمیت دارد. آن طرف دنیا برای خودش تشکیلات دیگری دارد. تعداد مربیها از کارگردانها بیشتر است. بسیاری از مربیان بازیگران را تعلیم میدهند. اینجا هم استارتش خورده شد و بسیاری از بچههای شناخته شده با سابقه، بازیگردانی را در فیلمها شروع کردند. اما باز دوباره ناپدید شدند و این وظیفه به گردن دستیاران یا کارگردان افتاد. دستیاران حداقل باید این تجربه را داشته باشند و تئاتر خوانده باشند. حداقل بازیگری را تجربه کرده باشند. الان دستیاران میآیند که فقظ خیالشان راحت است که تو دیالوگها را حفظ هستی. افسوس می خورم که بسیاری از بزرگان دیگر نیستند. حیف است. آقای تمجیدی بعد از کار مزد ترس رفتند و آن طرف کارهای هنری را دنبال میکنند. از سال ۶۱ استارت کار در تلویزیون را زدم و نزدیک به ۵۰ سریال کار کردهام. نزدیک به ۴۳ کار در نقشهای اصلی و محوری بودهام. مدیون مردم هستم و نمیتوانم عظمت روح آنها را جبران کنم.